نوع مقاله : علمی- پژوهشی
نویسنده
استادیار گروه زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه پیام نور
چکیده
کلیدواژهها
عنوان مقاله [English]
نویسنده [English]
With the spread of modern story writing and changes in the language and style of writing, and also by the emergence of new themes in the field of narrative literature, stories and novels hosted folklore (popular culture). As a result researchers and writers became interested in folklore. One of the issues dealt with is the effect of popular culture, including dialects and local customs, idioms and proverbs, on narratives. By inspiring the life of ordinary people and dealing with their concerns and problems, modern fiction has largely gone under the influence of popular culture. Jalal Aleh-Ahmad used these elements and took a long step to bring them back to life. He is a writer with special vigilance who used the elements of popular culture in some of his stories and charactersization. In stories such as Nefrin-e Zamin (The Curse of the Land), Ziyarat (The Pilgrimage), Taboot (The Coffin), Nun Va Al-Galam (Bread and Pen), Samanou-pazan (Making Samanu), Ay Lams-e Saba,(You Impious), Modire Madrese (The Principal), Sangi bar Gouri (A Rock on a Grave) and Algomark and Alma‘ kous, he has frequently used the elements of folklore. In allegorical and realistic stories, Aleh-Ahmed tends to pay attention to social and political problems of Iran and the Iranians. Paying attention to these kind of issues led him to choose most of his characters from ordinary people. Regarding the issues in question and the spread and importance of Persian narrative literature, this study tries to consider and survey the reflection of popular culture in Aleh-Ahamd’s works.
کلیدواژهها [English]
مقدمه
فرهنگ عامه تا پیش از ورود فرهنگ و تمدن غرب به ایران، مانند بسیاری از مسائل دیگر چندان مورد توجه نبود و اغلب روشنفکران و نویسندگان، آن را به دلیل اینکه در بین مردم عادی جریان دارد، حقیر میشمردند و از پرداختن به آن دوری میکردند. با رواج داستاننویسی نوین و تغییر زبان و سبک نوشتار و ورود درونمایههای جدید به عرصة ادبیات داستانی، داستان و رمان نیز پذیرای فرهنگ عامه شد. این مسائل در کنار یکدیگر باعث توجه پژوهشگران و نویسندگان به فرهنگ تودة مردم گشت. «فولکلور در مغرب زمین از باستانیترین و حتی داستانیترین ادوار تمدن یونان و روم تا قرون جدید، الهامبخش بسیاری از نویسندگان، شاعران، نمایشنامهنویسان و پژوهندگان بوده است.» (انجوی شیرازی، 1352: 12)
محمدعلی جمالزاده (1270-1374هـ. ش) نخستین نویسندة ایرانی است که به کاربرد فرهنگ بومی و عامه در داستان علاقه نشان داد. اما او فرهنگ بومی را به گویشها و اصطلاحات و ضربالمثلهای محلی منحصر کرده است، تا جایی که آثار وی گنجینهای از تعابیر و اصطلاحات عامیانه محسوب میشود. بعد از جمالزاده، نویسندهای که با جدیت و دقت بسیار به فرهنگ عامه در معنا و مفهوم کامل آن توجه نشان داد، صادق هدایت (1281_1330هـ. ش) بود. وی معتقد بود فرهنگ عامه نزد مللی یافت میشود که دارای دو قشر تحصیلکرده و روشنفکر با تربیت عالی و قشر بی سواد و عامی هستند. این دو قشر با تعامل و زندگی در کنار یکدیگر فرهنگ عامه را تقویت میکنند و به آن شکل میدهند.
اما نویسندة دیگری که در داستانهای خود از عناصر فرهنگ عامه استفاده کرد، جلال آل احمد بود که با به کارگیری این عناصر، گامی در جهت زنده کردن و زدودن غبار از چهرة این عناصر برداشت. وی با نگرشی خاص در بسیاری از داستانهای خود و با توجه به شخصیتها و فضای داستان به صورتی مطلوب از عناصر فرهنگ عامه بهره برد.
آثار داستانی آل احمد
جلال آل احمد کار نویسندگی را با نوشتن داستان کوتاه آغاز کرد. اولین اثر وی به نام «زیارت» در سال ۱۳۳۲ در مجلة «سخن» چاپ شد. نام آثار دیگر آل احمد عبارتند از:
- دید و بازدید: ۱۳۲۴
- مجموعه از رنجی که میبریم: ۲۶۱۳
- مجموعه سه تار: ۲۷۱۳
- مجموعه زن زیادی: ۱۳۳۱
- دو داستان بلند سرگذشت کندوها و مدیر مدرسه: ۱۳۳۷
- داستان بلند نون و قلم: ۱۳۴۰
- داستان بلند نفرین زمین: ۱۳۴۶
مجموعههای دیگری از داستان کوتاه با عنوانهای پنج داستان و چهل طوطی نیز در سال ۱۳۵۰ چاپ شد. آخرین داستان بلند آل احمد سنگی بر گوری نام دارد که در سال ۱۳۶۰ منتشر گشت. (شیخ رضایی، 1382: 19)
سابقة پژوهش در مورد فولکلور
برای جمعآوری اصول و منابع ادبی و دانش عامیانه، از قرنها پیش در اروپا بدون اینکه جنبة تحقیقی به معنی فعلی کلمه وجود داشته باشد، کوششهای شایستهای صورت میگرفت؛ بدین معنی که عدهای از دانشمندان و نویسندگان در کنار ادبیّات مکتوب و رسمی ملل و به عنوان سرگرمی، شروع به جمعآوری ادبیّات عامیانهای کردند که معمولاً در جایی نوشته نشده بود و در بین تودة مردم سینه به سینه منتقل میشد. در قرن پانزدهم، رابله[1] نویسنده، طبیب و کشیش معروف فرانسه، شوخیها و هزلیّات متداول میان عامّه را جمعآوری کرد و آنها را از خلال آثار عتیق بیرون کشید و همراه با تفسیرهایی که امروز نیز راهنمای محققان فولکلور است، منتشر کرد. (روحالامینی، 1364: 254)
در یونان و روم باستان نیز نویسندگان به آداب و رسوم و سنن مردم توجه خاصی داشتهاند؛ اما دانش راستین فولکلور از سدة هفدهم میلادی آغاز میشود. در انگلستان «توماس براون» با کتاب بررسی دربارة اشتباهات عمومی و عامیانه، در فرانسه «ژان پاتیست تارونیه» با «رسالة اوهام و خرافات»، در اسکاتلند «جیمس ماکفرسن» با کتاب قطعاتی از اشعار قدیم که در مرتفعات اسکاتلند گردآوری شده است و در آلمان «هردر» و برادران «گریم» با «حکایات عامیانه که شهرت جهانی دارد» از پیشگامان این دانش به شمار میروند. در قرن نوزدهم، نخستین بار در انگلستان «وی. جی. توماس» کلمة فولکلور را به کار برد و نخستین کنگرة بینالمللی فولکلور در سال 1886 م. تشکیل شد. (ماسه، 2537: 28 - 29)
قلمرو فولکلور
بعد از آنکه توماس[2] پیشنهاد خود را مبنی بر جایگزینی فولکلور با ادبیّات عامه مطرح کرد، ابتدا واکنشهایی نشان داده شد و ایرادهایی چون نامتجانس بودن ترکیب این کلمه بر آن وارد کردند، ولی در نهایت این واژه مورد پذیرش قرار گرفت. امروزه مفهومی که از کلمة فولکلور برداشت میشود با نظر توماس تفاوت دارد. به نظر وی، فولکلور گردآوری موادی از مردم در حوزة اشعار عامیانه، معتقدات و باورها است؛ امّا امروزه مفاهیم دیگری را دربرمیگیرد و حوزة تخصص کسانی را که در پی گردآوری آثار عامیانه هستند نیز شامل میشود. نقش عمدة توماس، تثبیت این اصطلاح بود و بیشک بررسیها و مطالعات وی موضوع فولکلور را به طور کامل دربرنمیگیرد. محققان و پژوهشگران انگلیسی، فولکلور را «علم سنن» نامیدند و به واسطة همین نامگذاری به پژوهش آثار رایج در اشعار، سنتها، افسانهها، آداب و رسوم و باورهای مردم از زمانهای دور پرداختند.
با توجه به نظریات مختلفی که در زمینة موارد شمول فولکلور و قلمرو آن وجود دارد، میتوان گفت که: «فولکلور در ابتدا محدود به ادبیّات شفاهی بود و معمولاً از قصّهها، افسانهها، آوازهای محلّی، ضربالمثلها و چیستانها تجاوز نمیکرد. مطالعهکنندگان فولکلور به تدریج دامنة کنجکاوی علمیخود را توسعه دادند و آداب و رسوم و معتقدات عامیانه را نیز به قلمرو فولکلور افزودند و کمکم تکنیکها و هنرهای عامیانه را نیز وارد آن کردند؛ زیرا اعتقادات و باورهای عامیانه از تکنیک و هنر و همچنین از کاربرد و اجرای اعمال مربوط به آن جدا شدنی نیست. بدین ترتیب، وسعت دامنة رفتار و اعمال عامیانه و سنّتی اقوام و جوامع، زمینههای مختلف و متنوع زندگی روزمره مانند نوع ساختمان (خانه، انبار، عبادتگاه)، ابزار تولیدی و تکنیک و هنر عامیانه (پارچهبافی، سفالگری، نجاری)، خوراک و پوشاک، جشنها و بازیها، اسباببازیها، اعتقادات و طب عامیانه، ادبیات عامیانه (شعر، ضربالمثل، قصه، موسیقی، رقص، گویشهای قراردادی و صنفی، نامها و ...)، جشنهای مربوط به فصلهای مختلف سال، کشت و زرع و مراسم مربوط به گذرگاههای مراحل زندگی (تولد، ازدواج و مرگ) را دربرگرفت.» (روحالامینی، 1364: 257 – 258)
جامعة دانشگاهی و پژوهشگران کشور ما نیز دربارة تعریف، موضوع و قلمرو فولکلور با یکدیگر وحدت نظر ندارند و با دشواریهایی روبرو هستند. مثلاً در تعریف فولکلور میان خود فولکلوریستها از سویی و میان مردمشناسان و فولکلوریستها از سویی دیگر اختلاف نظر وجود دارد. عدّهای دامنة موضوعی و تحقیقی دانش فولکلور را خیلی وسیع میبینند و آن را مانند مردمشناسی شامل همة رفتارهای اجتماعی و فرهنگی عامّة مردم میدانند. این گروه «فرهنگ عامّه» یا «فرهنگ مردم» یعنی مجموعة دانشها، فنون، هنرها، ادبیّات، آیینها، آداب و رسوم، جشنها، سرگرمیها، بازیها و. .. مردم را که به صورت شفاهی و تقلیدی در جامعه انتقال مییابد، از موضوعات تحقیقی دانش فولکلور میدانند. شماری دیگر که تعدادشان اندک است، موضوع فولکلور و حوزة تحقیقی آن را به ادبیّات شفاهی یا ادبیّات عامّه محدود میکنند. این گروه فولکلور را هنر کلامی یا هنر زبانی مردم میدانند و این نوع هنر شفاهی را در جامعههای ایلی، عشایری، روستایی و شهری بررسی و مطالعه میکنند. (بلوکباشی، 1377: 11)
بررسی کاربرد عناصر فولکلوریک در داستانهای جلال آلاحمد
عناصر فولکلوریک به کار رفته در داستانهای آل احمد را میتوان به چهار دستة اصلی تقسیم کرد که عبارتند از:
1. آداب و رسوم و اعتقادات، شامل: آداب و رسوم و اعتقادات اجتماعی و فرهنگی، پزشکی، مذهبی و خرافی؛ 2. اشعار و ترانههای عامیانه؛ 3. بازیها؛ 4. ضربالمثلها.
در این بخش ذیل دستهبندی مذکور، به شواهدی از متن آثار آل احمد اشاره خواهیم کرد و در پایان با ارائة جدول آماری، میزان و چگونگی کاربرد عناصر فولکلوریک را در داستانهای او نشان خواهیم داد. لازم به ذکر است که زبان عامیانه و کاربرد آن را در داستانهای جلال به عنوان بخشی از فولکلور در بخشی جدا مورد بررسی قرار خواهیم داد و به علّت بسامد بالای کاربرد آن از ارائة جدول آماری در مورد آن خودداری میکنیم.
1-1 . آداب و رسوم و اعتقادات اجتماعی و فرهنگی
- جهاز دادن
مادرکم چهار تا تکه جهاز راه انداخت. (زن زیادی، «زن زیادی»: 174)
- دست به دست دادن عروس و داماد
شب شام که خوردیم ما را دست به دست دادند و بردند. (همان: 175)
- طواف دادن کفن در کربلا
یک دست خلعت برد یمانی تهیه کنم و آن را طواف بدهم و بعد هم وصیت کنم که مرا کجا دفن کنند. (دید و بازدید، «زیارت»: 44 )
1-2 . آداب و رسوم و اعتقادات پزشکی
- خوردن 40 نطفة تخم مرغ برای باروری
خیال میکنی روزی 40 تا نطفة تخم مرغ فراهم کردن کار آسونی بود. (زن زیادی، «سمنوپزان»: 35)
- عرق بیدمشک برای عصبانیت
آب سرد، عرق بیدمشک، سیگار پشت سیگار فایده نداشت. (مدیرمدرسه: 118)
1-3 . آداب و رسوم و اعتقادات مذهبی
- آب تربت و درمان تب تیفوس
پارسال پس از 13 روز که در تب تیفوس میسوخت، با یک قطره از آب همین تربت ... شفا یافته بود. (دید و بازدید، «زیارت»: 41)
- آب دعا برای بیمار نشدن
به مردم آب دعا میداد. همه تبرک میکردند که تا آخر سال بیمار نشوند. (دید و بازدید، «دید و بازدید»: 15)
- احیاء گرفتن در شب قدر
نمیدانست چطور خواهد توانست تا صبح بیدار بماند و احیاء بگیرد. (دید و بازدید، «افطار بیموقع»: 51)
- احترام به ادعیه
دعا را ... ماچش میکردند و روی پیشانی میگذاشتند و... نگهش میداشتند. (دید و بازدید، «معرکه»: 117)
- اذان گفتن در گوش
بعضی هم که آشنایی بیشتری داشتند، تا در گوشم اذان نمیگفتند و یکی دو آیة مأثوره در گوش راستم نمیخواندند و...
ممکن نبود دست از سرم بردارند. (دید و بازدید، «زیارت»: 31-32)
1-4 . آداب و رسوم و اعتقادات خرافی
- آب مردهشورخانه را روی سر ریختن برای باردار شدن
...روز چهلم آب مردهشورخانه را روی سر ریختن! تصورش را هم نمیشود کرد. (سنگی بر گوری: 35)
- انداختن طلسم در آب انبارخانه برای از چشم انداختن هوو از چشم شوهر
همچی که از جلوش رد میشدم، انداختمش تو آب انبار. (سنگی بر گوری: 35)
قربون برم خدارو تــوپ قلندرا رو
تـــوپ قلندرونه خونة شما ویرونه
(نون والقلم:50)
- مثل پیشتر، نم زنوم م م م تیرو ورنشونه
با لومه چرخ اشکنه، ده ه ه ه لومه زمونه
مثل کفتر چهی تیرخواااا وده و بالوم
بهلینوم مین کلک، بهلینوم نبالوم (نفرین زمین، «ثور»: 254)
- به خصوص برای بچهها که جز قاپ بازی و جفتک چارکش سرگرمی دیگری نداشتند. (نون والقلم:150)
-پس چه بازیهایی بلدی؟ گفت: قایم باشک آقا و... دوزبازی و. .. درنا بازی آقا و ... همین. (نفرین زمین، «میزان»: 16)
- هر چیز به جای خویش نیکوست. (یک چاه و دو چاله: 18)
- هر کسی را بهر کاری ساختهاند. (همان: 47)
- هشتشان گروی نه است. (دید و بازدید، «ای لامس سبا»: 138)
- همان آش و همان کاسه. (نون و القلم: 189)
- همکار چشم دیدن همکار را ندارد. (همان: 11)
- هیچ بده را به هیچ بستان، کاری نیست (یک چاه و دو چاله: 32)
جدول آماری کاربرد عناصر فرهنگ عامه در داستانهای جلال آل احمد
نفرین زمین |
آداب و رسوم و اعتقادات اجتماعی و فرهنگی |
آداب ورسوم و اعتقادات پزشکی |
آداب و رسوم و اعتقادات خرافی |
آداب و رسوم و اعتقادات مذهبی |
اشعار و ترانههای عامیانه |
ضربالمثل |
بازیها |
میزان |
5 |
2 |
4 |
7 |
15 |
ـــ |
4 |
عقرب |
9 |
2 |
7 |
8 |
8 |
ـــ |
1 |
قوس |
4 |
1 |
5 |
11 |
9 |
ـــ |
ـــ |
حمل |
4 |
1 |
ـــ |
ـــ |
6 |
ـــ |
ـــ |
ثور |
7 |
ـــ |
3 |
2 |
8 |
1 |
ـــ |
کوسه برنشین |
4 |
ـــ |
1 |
2 |
4 |
ـــ |
ـــ |
دید و بازدید
|
آداب ورسوم و اعتقادات اجتماعی و فرهنگی |
آداب و رسوم و اعتقادات پزشکی |
آداب و رسوم و اعتقادات خرافی |
آداب و رسوم و اعتقادات مذهبی |
اشعار و ترانههای عامیانه |
ضربالمثل
|
بازیها
|
دید و بازدید |
4 |
ـــ |
ـــ |
2 |
ـــ |
ـــ |
ـــ |
گنج |
2 |
ـــ |
2 |
4 |
ـــ |
ـــ |
ـــ |
زیارت |
8 |
ـــ |
ـــ |
13 |
ـــ |
ـــ |
ـــ |
افطار بیموقع |
ـــ |
ـــ |
ـــ |
5 |
ـــ |
ـــ |
ـــ |
گلدان چینی |
ـــ |
ـــ |
ـــ |
1 |
ـــ |
2 |
ـــ |
تابوت |
9 |
ـــ |
ـــ |
11 |
ـــ |
ـــ |
ـــ |
شمع قدی |
4 |
ـــ |
ـــ |
2 |
ـــ |
ـــ |
ـــ |
تجهیزات ملت |
1 |
1 |
1 |
ـــ |
1 |
ـــ |
ـــ |
پستچی |
2 |
ـــ |
1 |
ـــ |
ـــ |
ـــ |
ـــ |
معرکه |
ـــ |
1 |
1 |
4 |
ـــ |
ـــ |
ـــ |
دو مرده |
1 |
ـــ |
ـــ |
ـــ |
ـــ |
ـــ |
ـــ |
ای لامس سبا |
2 |
ـــ |
1 |
6 |
4 |
4 |
ـــ |
پنج داستان |
آداب و رسوم و اعتقادات اجتماعی و فرهنگی |
آداب و رسوم و اعتقادات پزشکی |
آداب و رسوم و اعتقادات خرافی |
آداب و رسوم و اعتقادات مذهبی |
اشعار و ترانههای عامیانه |
ضربالمثل |
بازیها |
گلدستهها و فلک |
2 |
ـــ |
ـــ |
1 |
ـــ |
ـــ |
ـــ |
جشن فرخنده |
1 |
1 |
1 |
ـــ |
ـــ |
1 |
2 |
خواهرم و عنکبوت |
ـــ |
1 |
1 |
ـــ |
ـــ |
2 |
ـــ |
شوهر آمریکایی |
ـــ |
ـــ |
ـــ |
1 |
ـــ |
|
ـــ |
خونابۀ انبار |
ـــ |
ـــ |
ـــ |
3 |
ـــ |
3 |
ـــ |
یک چاه و دو چاله |
آداب و رسوم و اعتقادات اجتماعی و فرهنگی |
آداب و رسوم و اعتقادات پزشکی |
آداب و رسوم و اعتقادات خرافی |
آداب و رسوم و اعتقادات مذهبی |
اشعار و ترانههای عامیانه |
ضربالمثل |
بازیها |
ـــ |
ـــ |
ـــ |
ـــ |
ـــ |
11 |
ـــ |
مدیر مدرسه |
آداب و رسوم و اعتقادات اجتماعی و فرهنگی |
آداب و رسوم و اعتقادات پزشکی |
آداب و رسوم و اعتقادات خرافی |
آداب و رسوم و اعتقادات مذهبی |
اشعار و ترانههای عامیانه |
ضربالمثل |
بازیها |
1 |
1 |
1 |
___ |
___ |
15 |
___ |
از رنجی که میبریم |
آداب و رسوم و اعتقادات اجتماعی و فرهنگی |
آداب و رسوم و اعتقادات پزشکی |
آداب و رسوم و اعتقادات خرافی |
آداب و رسوم و اعتقادات مذهبی |
اشعار و ترانههای عامیانه |
ضربالمثل |
بازیها |
درۀخزان زده |
___ |
___ |
___ |
___ |
___ |
___ |
___ |
در راه چالوس |
1 |
___ |
___ |
1 |
___ |
1 |
___ |
اعتراف |
___ |
___ |
___ |
___ |
___ |
___ |
___ |
آبروی از دست رفته |
___ |
___ |
___ |
1 |
___ |
___ |
___ |
روزهای خوش |
__ |
___ |
___ |
___ |
___ |
___ |
___ |
محیط تنگ |
___ |
__ |
___ |
___ |
___ |
3 |
___ |
زیرآبیها |
___ |
___ |
___ |
___ |
1 |
___ |
___ |
چهل طوطی |
آداب و رسوم و اعتقادات اجتماعی و فرهنگی |
آداب و رسوم و اعتقادات پزشکی |
آداب و رسوم و اعتقاداتخرافی |
آداب و رسوم و اعتقاداتمذهبی |
اشعار و ترانههای عامیانه |
ضربالمثل |
بازیها |
یاسوده وی و مهاجرت وی |
___ |
___ |
___
|
___
|
___ |
___ |
___
|
بانو و ماهی خندان |
___ |
___ |
1 |
___ |
___ |
___ |
___ |
فرزند موعود |
___ |
__ |
___ |
___ |
___ |
___ |
___ |
دویکا و شوهر ابلهش |
___ |
___ |
___ |
___ |
___ |
___ |
___ |
زن و ببر |
___ |
___ |
___ |
___ |
___ |
___ |
___ |
سوکه سپتاتی |
___ |
___ |
___ |
___ |
___ |
___ |
___ |
سرگذشت کندوها
|
آداب و رسوم و اعتقادات اجتماعی و فرهنگی |
آداب و رسوم و اعتقادات پزشکی |
آداب ورسوم و اعتقادات خرافی |
آداب و رسوم و اعتقادات مذهبی |
اشعار و ترانههای عامیانه |
ضربالمثل |
بازیها |
___ |
___ |
___ |
1 |
1 |
7 |
___ |
سنگی بر گوری |
آداب و رسوم و اعتقادات اجتماعی و فرهنگی |
آداب و رسوم و اعتقادات پزشکی |
آداب و رسوم و اعتقادات خرافی |
آداب و رسوم و اعتقادات مذهبی |
اشعار و ترانههای عامیانه |
ضربالمثل |
بازیها |
3 |
3 |
1 |
6 |
___ |
8 |
___ |
نون والقلم |
آداب و رسوم و اعتقادات اجتماعی و فرهنگی |
آداب و رسوم و اعتقادات پزشکی |
آداب و رسوم و اعتقادات خرافی |
آداب و رسوم و اعتقادات مذهبی |
اشعار و ترانههای عامیانه |
ضربالمثل |
بازیها |
9 |
1 |
10 |
7 |
1 |
29 |
2 |
سه تار |
آداب و رسوم و اعتقادات اجتماعی و فرهنگی |
آداب و رسوم و اعتقادات پزشکی |
آداب و رسوم و اعتقادات خرافی |
آداب و رسوم و اعتقادات مذهبی |
اشعار و ترانههای عامیانه |
ضربالمثل |
بازیها |
بچۀ مردم |
ــــــ |
ــــــ |
ــــــ |
ــــــ |
ــــــ |
2 |
ــــــ |
وسواس |
2 |
ــــــ |
1 |
3 |
ــــــ |
ــــــ |
ــــــ |
لاک صورتی |
2 |
1 |
ــــــ |
2 |
ــــــ |
5 |
ــــــ |
وداع |
ــــــ |
ــــــ |
ــــــ |
ــــــ |
ــــــ |
ــــــ |
ــــــ |
زندگی که گریخت |
ــــــ |
ــــــ |
ــــــ |
ــــــ |
ــــــ |
ــــــ |
ــــــ |
آفتاب لب بام |
ــــــ |
ــــــ |
ــــــ |
2 |
ــــــ |
ــــــ |
ــــــ |
گناه |
ــــــ |
ــــــ |
ــــــ |
1 |
ــــــ |
ــــــ |
ــــــ |
نزدیک مرزون آباد |
ــــــ |
ــــــ |
ــــــ |
ــــــ |
ــــــ |
ــــــ |
ــــــ |
دهن کجی |
ــــــ |
ــــــ |
ــــــ |
ــــــ |
ــــــ |
ــــــ |
ــــــ |
آرزوی قدرت |
ــــــ |
ــــــ |
ــــــ |
ــــــ |
ــــــ |
ــــــ |
ــــــ |
اختلاف حساب |
ــــــ |
ــــــ |
ــــــ |
1 |
ــــــ |
ــــــ |
ــــــ |
الگمارک و المکوس |
2 |
ــــــ |
1 |
6 |
4 |
4 |
ــــــ |
زن زیادی |
آداب و رسوم و اعتقادات اجتماعی و فرهنگی |
آداب و رسوم و اعتقادات پزشکی |
آداب و رسوم و اعتقادات خرافی |
آداب و رسوم و اعتقادات مذهبی |
اشعار و ترانههای عامیانه |
ضربالمثل |
بازیها |
سمنوپزان |
6 |
2 |
4 |
2 |
ــــــ |
2 |
ــــــ |
خانم نزهت الدوله |
6 |
ــــــ |
1 |
1 |
ــــــ |
ــــــ |
ــــــ |
دفترچة بیمه |
ــــــ |
ــــــ |
ــــــ |
ــــــ |
ــــــ |
2 |
ــــــ |
عکاس بامعرفت |
ــــــ |
ــــــ |
ــــــ |
ــــــ |
ــــــ |
ــــــ |
ــــــ |
خدا را زمان |
ــــــ |
ــــــ |
ــــــ |
ــــــ |
ــــــ |
1 |
ــــــ |
دز دزده |
ــــــ |
ــــــ |
ــــــ |
2 |
ــــــ |
ــــــ |
ــــــ |
جاپا |
ــــــ |
ــــــ |
ــــــ |
1 |
ــــــ |
ــــــ |
ــــــ |
مسلول |
ــــــ |
ــــــ |
ــــــ |
ــــــ |
ــــــ |
ــــــ |
ــــــ |
زن زیادی |
6 |
ــــــ |
ــــــ |
ــــــ |
ــــــ |
1 |
ــــــ |
با نگاهی به فرهنگهای مختلفی که در زمینة زبان عامیانه نوشته شده، به این نتیجه میرسیم که تعریف دقیقی از زبان عامیانه که بر پایة آن بتوان مصداقهای آن را در متنی بازشناخت، ارائه نشده است. در مقدّمة «فرهنگ معاصر» آمده است: «هنوز مرزهای دقیق لغات عامیانه و رسمی در ادبیات ما همچون زبان انگلیسی و فرانسه روشن نیست و ما نیز نتوانستیم به نتیجة قطعی در تعیین چهارچوب درست لفظ عامیانه برسیم.» (ثروت و انزابی نژاد، 1377: 6)
ابوالحسن نجفی نیز در مقدّمة «فرهنگ فارسی عامیانه» با قائل شدن به سه سطح زبانی ادبی، رسمی و عامیانه تلاش کرده است تا مرز زبان عامیانه را نسبت به دو زبان دیگر مشخّص کند. در جدولی که وی در این مورد ترتیب داده است، زبان عامیانه همراه با زبان روزمره (محاوره) در زیرگروه زبان گفتار قرار گرفته است. وی برای زبان عامیانه نیز دو زیرگروه قائل شده است: زبان عامیانه در معنای متداول آن و زبان جاهلی. (نجفی، 1378: 6) با این همه نجفی گفته است: «مرز میان زبان عامیانه و زبان روزمره و معیار را نمیتوان به دقت مشخص کرد. تعیین مرز آنها اگر محال نباشد، بسیار دشوار است و به هر حال امری نظری و ذهنی است و در عین حال مرز ناثابتی است که پیوسته در معرض تغییر و تحول و جابهجایی است.» (همان: 7)
به دلیل فقدان مرز معین میان زبان عامیانه و زبان رسمی و زبان ادبی، عدهای از منتقدان نیز برخی از مدخلهای فرهنگ نجفی را مصداق عامیانه ندانستهاند. از جملة آنها بهاءالدین خرمشاهی است که به نظر او ترکیبات و اصطلاحاتی چون «امروز و فردا کردن»، «امروزه پسند»، «به امید خدا»، «انگار نه انگار»، «اهل و عیال»، «به باد رفتن»، «بار و بنه» و «بخت برگشته» اگر هم محاورهای باشند، عامیانه نیستند. (خرمشاهی، 1379: 367-368)
به نظر علی محمّد حقشناس هم در فرهنگ ابوالحسن نجفی «کلمات و ترکیبات از نوع «آشنایی»، «آشوب» یا «آقازادة فلان» و «آفتاب کسی بر لب بام رسیدن» به وفور به چشم میخورد که همگی به مرتبة زبان گفتار معیار با صبغة ادبی تعلق دارند و هم کلمات و ترکیباتی از قبیل «آل و ابزار»، «بد دک و پوز» و ... غالباً به مرتبة زبان عامیانه با رنگ و مایة جاهلی متعلّقاند.» (حق شناس، 1379: 61)
از این اظهارنظرها دست کم چنین برمیآید که مفهوم اصطلاح عامیانه تا چه اندازه سیّال و لغزان است. این مفهوم چندان مبهم و متغیّر است که مصادیقی از آن، در حوزة واژگانی یک فرد آشکارا عامیانه و در حوزة واژگانی فرد دیگر از عناصر زبان معیار و حتی ادبی شمرده میشود.
5-1 . عناصر زبان عامیانه
همانگونه که صاحبنظران در مورد تعریف زبان عامیانه و تعیین مرزهای آن نسبت به زبان ادبی و رسمی اختلاف نظر دارند، در زمینة عناصر آن نیز دچار اختلاف هستند. غلامعلی حداد عادل در مقالهای تلاش کرده است ترکیبات روزمره و ساخت آنها را شناسایی کند. وی الگوهای صرفی زیر را در ترکیبات عامیانه تشخیص داده است:
- استفاده از معنای یای آخر کلمه (گلدانی، جاکفشی)؛های غیرملفوظ آخر کلمه (لبه، تیغه)؛ پسوند «_َک» (موشک، چشمک، خرک).
- استفاده از ترکیبات اضافی و وصفی با نشانة اضافه و بدون آن (با نشانة اضافه: چرخ خیاطی، آرد برنج؛ بدون نشانة اضافه: چرخ دنده، ترمز دستی).
- آوردن چند کلمه به دنبال هم بدون ادات ربط یا با ادات ربط (بدون ادات ربط: شتر گاو پلنگ، چلوکباب؛ با ادات ربط: من در آوردی، تو دل برو).
- ترکیباتی که معنای آنها از معانی اجزای آنها به دست نمیآید (سینه پهلو، پیچ گوشتی).
- ترکیبات شاعرانه (آفتاب مهتاب، زشت و زیبا).
- ساخت اسم ابزار از اسم و بن مضارع فعل (در بازکن، سرعتگیر، درپوش).
- کلماتی که از افزودن صفت فرنگی به مشابه بومی آن ساخته میشوند (توت فرنگی، نخود فرنگی، گوجه فرنگی). (حداد عادل، 1382: 4-7)
به نظر نگارندة این مقاله، الگوهایی که در این قسمت به نقل از حداد عادل آوردهایم، هیچ کدام اختصاص به زبان عامیانه ندارد و چه بسا که این ساختها در زبان رسمی جای میگیرد. بار دیگر این نکته مشخص میشود که اصطلاح عامیانه و عناصر آن چقدر میان صاحبنظران متفاوت و متغیر است.
علی محمد حقشناس نیز در مقالهای تلاش کرده است تا گونههایی خاص از عناصر زبان عامیانه را مشخص و طبقهبندی کند. وی در ساخت آوایی کلمات و ترکیبات عامیانه، سه فرآیند قلب (قلف به جای قفل)، ابدال (نشت به جای نشد) و همگونی (مشد به جای مشهد) را تشخیص داده است. همچنین در ساخت صرفی کلمات و ترکیبات عامیانه، فرآیندهای دوگانه سازی (بد دک و پوز) و ترکیب کلمه با مهمل آن (رخت و پخت) را بیان کرده است. به نظر حقشناس یکی دیگر از ویژگیهای زبان عامیانه بهرهگیری از ترکیبهای لغوی در واژهسازی است (تازه به دوران رسیده، صد تا یک غاز). وی همچنین صورتبندی معنی در قالب ساخت استعاری را یکی دیگر از ویژگیهای زبان عامیانه دانسته است؛ مانند صورتبندی معنای «نو دولت» در قالب ساخت استعاری «تازه به دوران رسیده» یا صورتبندی معنای «کم عقل بودن» در قالب ساخت استعاری «عقل کسی پاره سنگ برداشتن». (حق شناس، 1379: 62)
5-2 . بررسی عناصر زبان عامیانه در داستانهای جلالآلاحمد
با توجه به مسائل مطرح شده در زمینة زبان عامیانه و عناصر آن مشخص میگردد که تا چه میزان تعیین مصداقهای دقیق مفهوم «عامیانه» مشکل و دشوار است. به همین دلیل در نوشتار حاضر تنها مواردی به عنوان عنصر عامیانه پذیرفته شده است که در فرهنگ عامیانة معتبری که مقبولتر از دیگر فرهنگهاست؛ یعنی در «فرهنگ فارسی عامیانه» تألیف ابوالحسن نجفی آمده باشد. بدین ترتیب عناصر یافته شده در داستانهای آل احمد را ذیل عناوینی چون کلمه، ترکیبات و عبارات (اتباع، واژگان همگون، کنایه و...)، تعارفات، دعا، فحش، قسم و نفرین آوردهایم. در داستانهای آل احمد به شکستهنویسی نیز عنوانی جداگانه اختصاص یافته و شیوههای شکستهنویسی در داستانهای او توضیح داده شده است. لازم به ذکر است که به علّت بسامد بالای این عناصر در داستانهای وی، به ناچار بخشی از آن را به عنوان مثال ذکر میکنیم.
5-2-1. واژه
- صفت
از منپپهترو بدبختتر نیست. (زن زیادی، «زن زیادی»: 183)
این نرهخر حالا دیگه باید برای خودش نان آور شده باشد. (مدیر مدرسه: 78)
- صوت
اررر... صدا میداد. (سه تار، «دهنکجی»: 99)
پقی میزد به خنده. (سه تار، «گناه»: 68)
- عدد
اولین بار بود که در همچه جلسة پنج ششنفری شرکت میکرد. (از رنجی که میبریم، «درة خزان زده»: 30)
بیا دو سهتا بزن شاید بختت وازشه؟ (زن زیادی، «سمنو پزان»: 32)
5-2-2. ترکیب
- پیشوند + اسم
آدمهای بیدستو پایی مثل معلمها در آن نفس میکشند. (مدیر مدرسه: 81)
بیاهن و تلپ نمیشود رفت. (نون والقلم: 20)
- ترکیب (اسم + ی)
کاسه بشقابی.... فریاد میزد. (سه تار، «لاک صورتی»: 31)
یک تخم کدوییداد میزد. (سه تار، «سه تار»: 15)
- آوا (اسم + اسم)
الو الو این چی بود. (از رنجی که میبریم، «درة خزان زده»:50)
بعد ترق تورق پاشنة آنکه روی کف دالان میخورد... (سه تار، «گناه»: 69)
- اتباع
از پسرکم کاغذ ماغذی ندارین. (دید و بازدید، «دید و بازدید»: 11)
این دکتر مکترها رو ول کن. (زن زیادی، «سمنو پزان»: 35)
واژگان همگون (در واژگان همگون، هر دو کلمة پیاپی دارای معنی هستند.) (سرگذشت کندوها: 7)
آدم بیدست و پایی نیست که نتواند زندگیش را ضبط و ربط کند. (همان: 12)
با چک و چانة بسته از پشت در، مدتها به این منظره مینگریست. (از رنجی که میبریم، «محیط تنگ»: 71)
- موصوف و صفت
از بس حرفهای قلمبه زد... (سرگذشت کندوها: 49)
این جادوگرهای قرتی از فرنگ برگشته. (سنگی بر گوری: 39)
- مضاف و مضافالیه
بغض بیخ خرت را گرفته. (همان: 6)
پیه سوزش تا بوق سگ روشن بود. (نون والقلم: 15)
5-2-3. فعل مرکب
- آجر کردن
میخواست نان امثال خودش را ندانسته آجر کند. (مدیر مدرسه: 55)
- از و چز کردن
هرچی اِزّ و چز میکنه.... مگه میتونه؟ (سه تار، «لاک صورتی»: 32)
5-2-4. کنایه
- آخه تخم مام تو این کوچه پس کوچهها پس افتاده. کنایه ازاین که همینجا متولد شدهایم. (سه تار، «لاک صورتی»: 34)
- آدم از زیر کار دررویی هستم. کنایه از تنبلی (نون والقلم: 126)
5-2-5. گروه فعلی مبتنی بر تشبیه
- مثل انار ترکیدن
یک مرتبه مثل انار ترکید و... فریاد کرد. (دید و بازدید، «گلدان چینی»:60)
- مثل بخت النصرایستادن
مثل بُخت النصر پشت پنجره ایستادم. (مدیر مدرسه: 119)
5-2-6. تعارف، دعا، فحش، قسم و نفرین
5-2-6-1. تعارف
- اختیار دارید. (همان: 82)
- قابل شما را ندارد. (یک چاه و دو چاله: 11)
5-2-6-2. دعا
- اجرتون با حضرت زهرا. (زن زیادی، «سمنوپزان»: 30)
- بلا به دور. (نون والقلم: 44)
5-2-6-3. فحش
- به گور پدر هرچه وارث و موروث است. (همان: 17)
- پدرسگا. (سه تار، «آرزوی قدرت»: 118)
5-2-6-4. قسم
- به آن قفلی که خواهم بوسید. (دید و بازدید، «زیارت»: 38)
- به ارواح پدرم. (نون والقلم: 39)
5-2-6-5. نفرین
- الهی سر تختة مردهشور خانه بیفتد. (زن زیادی، «زن زیادی»: 177)
- به کمرت بزنه اون نمازی که میخونی. (سه تار، «لاک صورتی»: 39)
5-3 . شکسته نویسی
منظور از شکستهنویسی، تحریف واژهها اعم از عامیانه یا غیر عامیانه به تقلید از طرز تلفّظ عوام در زبان روزمره است. شکستهنویسی جلوههای گوناگونی دارد؛ از جمله: کاهش تعداد هجاها، تغییر الگوهای هجایی و کوتاه شدن آن، تغییر تقطیع هجایی، تغییر نوع مصوّت و حذف صامت. شکستهنویسی در داستانهای آل احمد از طریق حذف، ابدال و افزایش واجها و به ندرت از طریق کاربرد گویشها و زبانهای مناطق دیگر ایران صورت گرفته است.
5-3-1. زبان و گویشهای محلی
- با لهجة رشتی گفت: نه آقا، چهطور مهم نیست آقا. (زن زیادی، «دفترچة بیمه»: 85)
- به لری گفت: هی پیاروئی ایسه پسیمون میسی. (نفرین زمین، «حمل»: 230-231)
5-3-2. زبان کودکان
- وقتی زمینش گذاشتم گفت: مادل، دسس اوخ سده بودس، مادل تجا میلیم؟ (سه تار، «سه تار»: 14)
5-3-3. حذف واج
- این پسر آقاس. (پنج داستان، «گلدستهها و فلک»: 8)
- امثال شما بایس حقشناسی خودتون را نشان بدید. (از رنجی که میبریم، «درة خزانزده»: 7)
5-3-4. ابدال
- از آثار دورة اوناست. (مدیر مدرسه: 27)
- اگر چونه بزنم یک قرونشم کم میکنه... (سه تار، «لاک صورتی»: 29)
5-3-5. افزایش
- اگر این دفعه هم بلا سر همه اومده باشه.... (سرگذشت کندوها: 25)
- اگر میتونستند به دکون من چپ نیگاه کنن.... (از رنجی که میبریم، «آبروی از دست رفته»: 97)
نتیجهگیری
2. توجه به فضای داستان و بکارگیری زبان خاص هر شخصیت، یکی از مواردی است که هنرمندی آل احمد را جلوهگر میسازد. زبان آل احمد در داستانهایش متفاوت و وابسته به نوع و فضای داستان است. در داستانهایی که شخصیتهای آن مردم عادی و متوسط جامعه هستند، زبان شخصیتها زبانی است که از عناصر فولکلوریک و زبان تودة مردم بهره میگیرد و در جایی که شخصیتهای داستان افرادی غیرعامی و تحصیلکرده هستند، زبان آل احمد به سمت زبان رسمی پیش میرود.
3. آل احمد در داستانهای تمثیلی و واقعگرایانة خود به طرح مشکلات و مسائل سیاسی و اجتماعی ایران و مردم آن پرداخت. توجه به این نوع مسائل موجب شد تا بیشتر شخصیتهای داستانهای او را مردم عادی تشکیل بدهد؛ اما در واقع این شخصیتها، افکار و عقاید خود نویسندهاند که شکلی انسانی پیدا کردهاند و در قالب یک شخصیت یا نامی مشخص، حرفهایی را که نویسنده در ذهن دارد، بیان میکنند.
4. اغلب داستانهای آل احمد در ذهن نویسنده یا راوی میگذرد و بیشتر در خفایای ذهن شخصیتها یا راوی سیر میکند تا دنیای بیرون؛ بنابراین عناصر فرهنگ عامه با توجه به بیان خواستهها و مشکلات مردم و جامعه، فقط در گفتهها و زبان شخصیتها خود را نشان میدهد. با توجه به اینکه این افکار در واقع خواستهها، اندیشهها و عقاید خود نویسنده است، آل احمد در این بین، این فرصت را پیدا میکند که حرفهای ناگفتة خود را از زبان شخصیتها بیان کند و نظرات شخصی خود را آشکار سازد.
5. از عواملی که موجب شده آل احمد از زبان عامیانه نسبت به دیگر عناصر فرهنگ عامه بیشتر استفاده کند، شیوة نگارش و سبک نویسندگی اوست. وی سعی دارد با نثری تند و بریده بریده، داستان را پیش ببرد و زیاد سرگرم جنبههای عملی فرهنگ عامه نشود. گفتنی است آل احمد از شکستهنویسی به عنوان یک عامل مهم برای تزریق لحن عامیانه به داستانهای خود استفاده کرده و از عناصر مهم شکستهنویسی در داستانهای او، ابدال و حذف است.
6. در کل باید گفت تأثیرپذیری داستانهای آل احمد از فرهنگ عامه به دو عامل: الف) شهر و زادگاه نویسنده؛ ب) موضوع و محیط شکلگیری داستان بستگی دارد.