نوع مقاله : علمی- پژوهشی
نویسنده
دانشجوی دکتری زبان وادبیات فارسی، دانشگاه پیام نور مرکز تهران
چکیده
کلیدواژهها
عنوان مقاله [English]
نویسنده [English]
Awareness and awakening are certain spiritual and gnostic concepts that contrast with ignorance and carelessness and are necessary to step into the repentance and getting along for the path of self-enlightenment and revelation.
Awakening is a theological kindness that uplifts fascinated human from virtual existence descent to Izadi survival ascent and blessing to this endowment ,conscious certainty is achieved.
Putting emphasis on awakening in revelation hierarchy, this article is a survey on Peere-Changi story in Mowlana's Masnavi and Sheikhe-Sanan story in Attar's Mantegholteir and regarding these twe stories to achieve: the awakening factors ,human senses after awakening, the role of guide, the impact of supernatural and metaphysical events and inspirations, the primacy of providence over servants desire, the divine temptation, the impact of compassion and crying in granting prayers, rejecting vanity veil, assuming self-admiration to be sin and leaving intelligence and logic for Salvation.
کلیدواژهها [English]
مقدمه
یقظه و بیداری در مقابل غفلت و بیتوجهی قرار دارد و از جمله مفاهیم خاص دینی و عرفانی است که در مراتب و مقامات سلوک از آن یاد میشود. در فرهنگ مصطلحات عرفا اصطلاح یقظه اینگونه تعریف شده است:
«بیداری است از خواب غفلت و موجب آن واعظ الله و معرفت و تجلی انوار الهی است در قلوب که به واسطۀ اجابت دعوت هادیان الی طریق الحق و خدمت اولیاءالله حاصل میشود.» (سجادی، 429:1339) در واقع یقظه نقطۀ شروع تربیت معنوی است که با جذبه و عنایت الهی رخ میدهد «بیداری، جذب و کششی از سوی حق تعالی است.» (شجاعی، 53:1388) و انسان غافل را به کمند عنایت حق از خواب مجازی به حقیقت ماورایی سوق میدهد و به برکت این بیداری از حیات طیبه برخوردار میسازد.
یقظه آمد نوم حیوانی نماند |
|
انعکاس حس خود از لوح خواند |
(مثنوی 4، 1524:1374)
«جذبۀ آسمانی تاریکیها را به روشنایی و کدورتها را به صفا بدل میکند، روح را آرامش میبخشد، حتی به جایی میرسد که خوف و اندیشه مرگ و شهادت را از دل میبرد.» (همایی،635:1376)
یقظه ندایی الهی است که از پس حجابهای نفسانی و تعلقات مادی به گوش جان مینشیند و اگر زنگار ظلمت دل صیقل داده شود او را به مرتبۀ آینگی و کمال
میرساند. ندای حق همیشه تکرار میشود تا انسان مجذوب را به سوی خویش فراخواند. «محبت وعشق کمند جاذبهای است که مشیت حق سالک را بدان وسیله در طلب میآورد. عاشق را جذبۀ معشوق به عشق و طلب میکشاند و تا این جذبه در کار نباشد محبت در قلب سالک تایب راه پیدا نمیکند.» (زرین کوب ،280:1384)
پس یقین گشتش که جذبه زان سری است |
|
کارحق هرلحظه نادرآوری است |
(مثنوی6 :ب3357)
عنایت حق موجب ارادت بنده شده، او را به خویشتن خویش و گام نهادن در وادی معرفت سوق میدهد. معرفتی که در پی این بیداری حاصل میشود به گفتۀ صاحب مرصادالعباد، سالک صادق را از اسفل سافلین به اعلی علیین میرساند (رازی، 311:1387).
نظری کردی روزی به من سوخته دل |
|
هرچه من یافتهام جمله از آن یافتهام |
(همان:127)
اگر خداوند نخواهد و عنایت او شامل حال انسان نشود هرگز از خواب غفلت بیدار نخواهد شد. پس بنده به نعمت بیداری هرچه غیر او را نفی میکند و به یقین هوشیارانه دست مییابد.
«این جذبه قدرت حق تعالی مربنده را چنین باشد اول ایشان را احوال باطن کشف گردد و از نفوس و اموال ساقط گردند یعنی مرید تا همة مرادها از خویش ساقط نکند ارادت وی به حق تعالی درست نگردد.» (رجایی،477:1386)
جذبۀ الهی پایان بخش غفلتهای دنیوی و آغازگر سلوک عارفانه در راه وصول به حقیقت است. پاک شدن از گناهان و بازگشت به حقیقت مطلق نیازمند طی طریق و تحمل سختیهای بسیار است.
«این سلوک روحانی که عارف در بازگشت به مبدأ خویش دارد برای روح او صعودی دشوار و پرمخاطره است اما یقظه و توبه که همچون آمادگی این سلوک و مقدمۀ سیر است در قیاس با دشواریهایی که از تبتل تا فنا در راه سالک طالب پیش میآید بازیچهای بیش نیست.» (زرین کوب،279:1384)
اصل خودجذب است لیک ای خواجه تاش |
|
کار کن موقوف آن جذبه مباش |
(مثنوی6 :ب1477)
یقظه انقلابی درون انسان ایجاد میکند که گاه بر اثر یک جملة کوتاه از مرشدی وارسته، شنیدن آیهای از قرآن، وقوع حادثهای غیرواقعی و یا تفکر و اندیشۀ عمیق حاصل میشود. چه بسا گنهکارانی که در اثر یکی از عوامل و جذبههای بیدارکننده دست ازگناه کشیده، در تهذیب نفس توفیق یافتهاند و در طریق سالکین قرار گرفتهاند. از جمله این افراد میتوان به فضیل عیاض، ابراهیم ادهم و بشرحافی اشاره کرد که در اثر جذبۀ الهی و ندای درونی از خواب غفلت بیدار شده به مراتب والای عرفانی دست یافتند.
شد فضیل از رهزنی ره بین راه |
|
چون به لحظة لطف شدملحوظ شاه |
(مثنوی ،2519:2)
در بحث تقدم توبه یا یقظه، بیشتر علما یقظه را آغازین مرحلۀ سلوک میدانند و از آن به عنوان ضرورتی پیش از توبه و مقدمۀ بازگشت ازگناه یاد میکنند. «یقظه و انتباه به معنی بیدار شدن و به خودآمدن و متنبه گشتن، اولین قدم و یا اولین مسأله در سلوک الی الله است و به طور دقیق یقظه و انتباه در سفر الی الحق اساس امر است (شجاعی، 23:1388). در شرح منازل السایرین خواجه عبدالله انصاری، توبه باب دوم از قسم اول یعنی بدایات است و باب اول یقظه یعنی بیداری است (کاشانی،21:1315). برخی دیگر چون هجویری اول مقام سالکان طریق حق را توبه برمیشمرند (هجویری، 429:1387). قشیری نیز در تقدم توبه با هجویری هم عقیده است «وتوبه اول منزلی است از منزلهای این راه و اول مقامی است از مقامهای جویندگان» (قشیری،136:1385).
به هر روی یقظه لازمۀ بازگشت از گناه و گام نهادن در سلوک الی الله است، حالی که در ابتدای توبه به سالک دست میدهد و او را برای تولدی دوباره آماده میسازد.
«توبه بیداری دل از خواب غفلت و دیدن عیب حالی و چون بنده تفکر کند اندر سوء احوال و قبح افعال خود و از آن خلاص جوید حق تعالی اسباب توبه بر وی سهل گرداند.» (هجویری،431:1387)
یقظه و انتباه موجد دگرگونیهای اساسی در وجود انسان است، آثار این دگرگونیها براساس تنوع استعداد و معرفت و ایمان انسانها متفاوت است که به چند نمونه آن اشاره
میشود:
1- خویشتنشناسی و توجه خاص به نعمتهای الهی:
توجه به نفس و تأمل در نعمتهای بیکران الهی، نگاه انسان را نسبت به هستی دگرگون میسازد. این معرفت و نگاه نو، زمانی دست میدهد که از خواب غفلت برخیزد و به مجموعۀ عظیم هستی به چشم اعتبار بنگرد و بداند که تمامی نعمتها در عالم و در وجود انسان با این هدف نهاده شده که انسان با دستیابی به گنج معرفت به سوی کمال مطلوب رهنمون گردد. حضرت علی (ع) میفرماید: «فاستصبحوا بنور یقظه فی الابصار والاسماع والافئده» آنان چراغ هدایت را با نور بیداری در دیدهها و گوشها و دلها برافروختند (نهج البلاغه،322:1385).
2- تعظیم حق و تصدیق وعید الهی:
«با حصول یقظه سالک به عظمت حق بیشتر پی میبرد و در یقظۀ ابتدایی، تجلی مقام ربوبی با صفات جلال برای تربیت و تطهیر سالک پیش میآید.» (شجاعی،50:1388)
سالک بیدار میداند که در روز رستاخیز باید در محضر حق پاسخگوی اعمال خویش باشد و با تمام وجود وعید الهی را تصدیق میکند و از آن خوف دارد.
3- ترک گناه و وصول به کمال:
بیداری و خودشناسی موجب ترک گناه و دوری از آن میشود. انسان در این مرحله با شناخت نفس خود را از خیالهای باطل و آلودگیها برحذر میدارد و از گناه که مانع از رسیدن او به کمال است اجتناب میکند.
چون به حق بیدار نبودجان ما |
|
هست بیداری چودربندان ما |
(مثنوی،410:1)
4- غنیمت دانستن وقت:
خواجه عبدالله انصاری در منازل السایرین یکی از آثار انتباه و بیداری را غنیمت شمردن زمان میداند. اینکه انسان نسبت به گذشت زمان آگاه باشد و هوشیارانه ایام به لغو گذرانیده را جبران کند.
با توجه به اهمیت بحث یقظه و بیداری در عرفان و دین، بر آن شدیم تا به بررسی این مقوله در دو نمونه از بهترین داستانهای منظوم بپردازیم. داستان پیرچنگی از داستانهای دفتر اول مثنوی است که مولوی در آن با کمک شگردهای زبانی و ادبی به بیان مهمترین مباحث عرفانی میپردازد. ناامیدی پیر چنگی از خلق و توجه کامل او به خداوند، پاسخ به ندای الهی در پی بیداری و رسیدن به مقام توبه و فنا از جمله مسائلی است که نویسنده را به تأمل در این داستان برانگیخت. همچنین داستان شیخ صنعان از سرودههای عطار نیشابوری در منطقالطیر، به لحاظ ساختار داستانی و زبانی قابلیت بررسی از این دیدگاه را داراست. جذبه، سیر و سلوک معنوی، رمزگرایی، نگاه نمادین به عشق، توبه و پذیرش عذر تقصیر، اعتقاد به حکم الهی و قسمت ازلی، تحول بنیادین دختر ترسا و اعجاز عشق، الهام غیبی و... از جمله عناصر عرفانی این داستان است که نوشتار حاضر به بررسی آن خواهد پرداخت. هر دو داستان دربردارندۀ حوادث، شخصیتها و پیامهای مشترک تعلیمی و عرفانی است که در این مقاله سعی شده با محوریت یقظه و بیداری، تمام جوانب آن واکاوی گردد.
خلاصة داستان پیرچنگی
چنگ نوازی که در جوانی، آوای چنگ او دل هزاران مشتاق را به وجد میآورد، هنگام پیری کنج عزلت میگیرد چرا که دیگر کسی حاضر به شنیدن صدای چنگ او و دادن مزد نیست. پیرچنگی فارغ از همه جا و همه کس به گورستان میرود و خطاب به خداوند میگوید: پس از یک عمر رامشگری اکنون فقط برای تو چنگ مینوازم و از تو ابریشم بها میخواهم. و آن قدر چنگ میزند تا به خواب میرود. در همان هنگام عمرـ خلیفه مسلمانان ـ در عالم خواب از هاتفی غیبی میشنود که از او میخواهد به گورستان برود و هفتصد دینار از بیتالمال را به پیری که آنجا خفته بدهد. عمر به گورستان میرود و در کمال ناباوری پیری رامشگر را مییابد و پول را به او میدهد. پیرچنگی پس از این بخشش الهی از خواب غفلت بیدار میشود و توبه میکند و به مرتبۀ فنا میرسد.
خلاصة داستان شیخ صنعان
شیخ صنعان، پیری است که پس از پنجاه سال عبادت و داشتن چهارصد مرید شبی در خواب میبیند بتی را در دیار روم سجده میکند. او برای درک تعبیر خواب با مریدان به سوی روم میرود و از قضا با دیدن دختری ترسا به او دل میبندد و شروط او را (سجده بر بت، سوزاندن قرآن، نوشیدن خمر، بستن زنار، ترک ایمان) برای ازدواج میپذیرد و به عنوان کابین یک سال خوکچرانی میکند.
مریدان با دیدن رسوایی شیخ او را ترک میگویند و تنها یکی از مریدان با اخلاص او، دیگر شاگردان را به دلیل ترک شیخ ملامت میکند و همراه یاران چهل شب معتکف مینشینند و برای بخشایش شیخ دعا میکنند. در شب چهلم پیامبر(ص) را در خواب میبیند که شفاعت شیخ را میکند. حجاب گمراهی از برابر شیخ کنار میرود و نور معرفت جایگزین آن میشود. دختر ترسا نیز در اثر خوابی که میبیند مسلمان میشود و پس از پاک شدن از گناه جان به جان آفرین تسلیم میکند.
شخصیتها در داستان پیرچنگی: عمر، پیرچنگی
پیرچنگی: پیرچنگی که شخصیت اصلی داستان به شمار میآید با توکل به خدا راهی گورستان میشود تا تنها از او یاری طلبد و قدم در سلوک خالصانهای نهد. او نقش سالکی را دارد که جذبۀ الهی او را به مرتبۀ یقظه و توبه میرساند و با هدایت مرادی چون عمر از هستی مجازی خود فانی شده به مقام استغراق و وصول الی الله میرسد.
عمر: عمردر جایگاه مرشدی است که علاوه بر نقش هدایتگر، هنگامی که پیرچنگی را مشمول عنایت الهی مییابد متنبه میشود که صورت ظاهر نشانه صحت باطن نیست و امکان تقرب برای هر بندهای وجود دارد.
«عمر در اینجا برای پیر چنگی نقش طبیب الهی و فرستادۀ غیبی را دارد. او را از بیماری خودنگری که همان توجه به گناه گذشته هم نشانی از آن است میرهاند از گریه هم که نشانهای از همین خودنگری و تعبیری از هشیاری مذموم است باز میدارد.» (زرین کوب،428:1378)
شخصیتها در داستان شیخ صنعان: شیخ صنعان، دختر ترسا، مرید پاکباز
شیخ صنعان: پیری که پنجاه سال در حرم امن الهی چهارصد مرید صاحب کمال تربیت کرده است در معرض آزمون پرمخاطره عشق قرار میگیرد تا میزان خلوص و ایمان او با محک عشق و ملامت سنجیده شده و غبار شهرت و خوشنامی از میان برداشته شود. حافظ اینگونه شیخ صنعان را میستاید:
گر مرید راه عشقی فکر بدنامی مکن |
|
شیخ صنعان خرقه رهن خانه خمارداشت |
وقت آن شیرین قلندر خوش که در اطوار سیر |
|
ذکر تسبیح ملک در حلقه زنار داشت |
(حافظ، 1374 :61)
دختر ترسا: احوال دختر ترسا به شکل نمادین و رمزگونه، سرگذشت روح پاک الهی است که گرفتار تعلقات دنیوی میشود اما جذبۀ غیبی او را میرباید و به جایگاه علوی میبرد.
قطرهای بود او در این بحر مجاز |
|
سوی دریای حقیقت رفت باز |
(همان:169)
مرید پاکباز: مریدی مخلص که همراه شیخ به روم نمیرود و با شنیدن خبر گمراهی او یاران را به سبب ترک شیخ ملامت میکند و با چلهنشینی و دعا موجبات رهایی او را از دام بلا فراهم میسازد.
مفاهیم محوری دو داستان
جذبه حق |
رؤیای صادقه و الهام غیبی |
یقظه
|
توبه
|
تقدیر و آزمایش الهی |
فنای فی الله |
پیام محوری داستان پیر چنگی و شیخ صنعان را میتوان «بیداری» یا «یقظه» به عنوان نخستین گام عبودیت سالک برشمرد. این بیداری هم در وجود پیرچنگی ـ سالک ـ و هم در وجود عمرـ مرشد و راهنما ـ اتفاق میافتد، اما یقظه و حالات آن در پیرچنگی مراد مولوی است. شیخ صنعان نیز در اثر آزمایش الهی از خواب غفلت و غرور برمیخیزد تا دست توفیق حق او را واسطۀ انتباه دختر ترسا گرداند. بنمایة دو داستان میخواهد به ما نشان دهد که اگر عنایت الهی شامل حال انسان شود هر لحظه میتواند توفیق یقظه و رسیدن به مقام توبه را کسب کند. دستیابی به این مقام معلول عوامل و شرایطی است که به منظور شناسایی این عوامل، هر یک از واژگان و مفاهیم محوری در دو داستان بررسی میگردد.
جذبه حق: یکی از موضوعات اساسی در حوزة ادبیات عرفانی، جذبه و توفیق الهی است که خطا و عملکرد ناصحیح قهرمان داستان را از میان میبرد. فیض حق همیشگی است و ندای خداوند را همۀ موجودات میشنوند، لکن شرط یافت و بهرهمندی از آن، طلب خالصانه است.
گر رسد جذبه خدا آب معین |
|
چاه ناکنده بجوشد از زمین |
(مثنوی،1:ب1652)
انسان غافل به دلیل دلبستگی به دنیا و تن دادن به خواستههای نفس اماره، از حقیقتجویی و کمالطلبی باز میماند مگر آنکه بارقۀ عنایت الهی او را به رفع حجاب و بیداری توأم با شناخت رهنمون گردد. «حق بر دل خاصان در هر دو روزمان تجلی میکند و رابطۀ حق و خلق از طریق ارشاد و هدایت هرگز منقطع نمیگردد ولی شرط استفاده از این فیض، طلب راستین و استعداد و آمادگی و ظرفیت باطن است وگرنه آثار عنایت متواتراست.» (کیمنش،765:1366)
پیر چنگی که عمری را در بیخبری به سر میبرد، با عنایت الهی از خواب غفلت بیدار میشود و سازش را که سالها مانع و حجاب او از حق بوده به نشانۀ توبه
میشکند و هرچه جز او را نفی میکند. تعلقات نفسانی مانند عقده و گره مانع وصالند، شرط تفرید ترک تعلق و گسیختن بندهای روح است. شکستن چنگ و لابه و زاری به درگاه حق تلقی به کشف حجاب است:
تا بدانی هر که را یزدان بخواند |
|
از همه کار جهان بیکار ماند |
(مثنوی، 1 :2120)
به گفته بوئتیوس «در دیگر موجودات زنده غفلت از خود جزء طبیعت است لکن در انسان این غفلت رذیلت است.» (ملکیان،137:1381) رذیلتی که عدم توجه به خویشتن در پی دارد گناهی نابخشودنی است که تنها لطف پروردگار میتواند آن را بزداید. گناه غفلت از خود دربارۀ پیرچنگی روی میدهد که دست بخشایش الهی قلم عفو بر آن میکشد. همچنین توفیق الهی پس از گرفتاری شیخ صنعان در ورطۀ کفر و الحاد او را به سوی خویش میخواند و حجاب شهرت و خوشنامی میان مردم را که دشوارترین و آخرین حجاب میان او و خداوند است با محک عشق و بدنامی و ملامت میزداید. عمر و شیخ صنعان از جمله متشرعانی هستند که شرط رسیدن به کمال را تنها در عبادت و ترک گناه میبینند و گنهکار را به چشم حقارت مینگرند. «هر ولیی و بزرگی را در زعم آن است که این قرب که مرا با حق است و این عنایت که حق را با من است هیچ کس را نیست و با هیچ کس نیست.» (مولوی،290:1388)
عجب وخودپسندی نمودی از گناه است که در این دو شخصیت دیده میشود. اراده الهی این دو مرشد را از اوهام باطل، عافیتطلبی، عجب و منیت، اعتماد به طاعت و خوشنامی بر حذر میدارد و به ایشان گوشزد میکند که حصار خیال را در هم شکنند و قرب به حق را تنها از آن خویش ندانند.
تقدیر و آزمایش الهی: موضوع مقدم بودن مشیت الهی بر خواست بندگان، یکی از مسائل اساسی در جهانبینی انسان به شمار میرود که برآمده از اندیشۀ دینی و عرفانی اوست. انسان بیدار با اقرار به ضعف تدبیرخویش در برابر تقدیر الهی و قسمت ازلی به آنچه حق برای او رقم زند؛ خرسند است.
تدبیر کند بنده و تقدیر نداند |
|
تدبیر به تقدیر خداوند چه ماند |
(مولوی،238:1380)
از آنجا که عشق اختیاری و اکتسابی نیست ابتلای به آن رویدادی الهی و مابعدالطبیعی است. اما بعد از این ابتلا هرکس بتواند صبر پیشه کند و بار ملامت خلق و رسوایی را به دوش بکشد قهرمان طریقت عشق است. بلایی که خداوند بر مقربان خود روا میدارد تا نفوس ایشان را بیازماید و از درجۀ صدق و اخلاصشان آگاه شود و آنها شایستگی وصال حق را بیابند. از آنجا که بلا ناشی از غیرت معشوق و غیرت معشوق ناشی از عشق عاشق است قابل ستایش و ارزشمند است و هر کسی توفیق ابتلا ندارد. شیخ احمدغزالی دربارۀ پیوستگی عشق و بلا میگوید: «چون عشق بلاست قوت او در عالم از جفاست که معشوق کند.» (غزالی، 275:1358)
شیخ صنعان بر مبنای حدیث «والمخلصون علی خطر عظیم» در معرض آزمایش الهی قرار میگیرد. عشق عافیتشکن، محک سنجش صدق ایمان او به حساب میآید تا حجاب غرور عبادت از میان برخیزد.
عشق دختر کرد غارت جان او |
|
ریخت کفراز زلف برایمان او |
(منطق الطیر،151:1384)
آزمون الهی عمر را درپی ندایی غیبی به یاری مطربی نیازمند میفرستد تا این مأموریت معیار ایمان راستین او باشد. عمر با دیدن مطربی بدنام، دربند وسوسه نفس فرو میماند و از اینکه از جانب خداوند به یاری چنین شخصی آمده حیران میشود اما به خواست خدا از دام غرور رهایی مییابد.
رؤیای صادقه و الهام غیبی: عرفا معتقدند که انسان در خواب یا بیداری به حقایقی دست مییابد که دیگران از آن عاجزند. اگر در خواب به عارف و صوفی الهامی بشود و حقیقتی را کشف کند رویای صادقه نام دارد و اگر این موضوع در بیداری یا یقظه و آگاهی باشد نام مکاشفه برآن گذاشتهاند. «بدان که هروقت که ملائکه سماوی سخنی به دل آدمیان القا کنندآن القا اگر در بیداری باشد نامش الهام است و اگر در خواب باشد نامش خواب راست است.» (نسفی، 1388 :322)
خواب یکى از راههاى ارتباط انسان با «عالم غیب» و از نشانههاى الهى است که روح در آن آزادانه در عالم غیب سیر میکند. «رؤیای صادق راهی برای ارتباط با عالم غیب است و ممکن است مقدمه برای وحی باشد.» (ابن عربی، 1389: 352) پیرچنگی در خواب، فارغ از چنگ و ابریشم بها حقایقی را میبیند که او را به مرتبه یقظه، توبه و فنا میرساند. در این خواب روح او از تن جدا شده، در عالم جان که اثری از مادیت نیست سیر میکند.
خواب بردش مرغ جانش ازحبس رست |
|
چنگ وچنگی رارهاکرد وبجست |
(مثنوی: 2089)
یک رویداد ماورایی و الهام غیبی برای عمر رخ میدهد و او به خوابی غیرمعهود خوانده میشود و ندای غیبی او را برای انجام عملی راهنمایی میکند. «و ارادت قلبی نیز از آثار عنایت و فیضان رحمت الهی به دل میرسد.» (کی منش،765:1366)
آن ندایی کاصل هر بانگ و نواست |
|
خود ندا آن است و این باقی صداست |
(مثنوی2107:1)
شیخ صنعان نیز درعالم خواب، احوال عاشق شدن بر دختر ترسا را در قالب سجده بر بت مشاهده میکند و با این خواب، ماجرای عشقبازی او آغاز میشود. خوابی که در پی تعبیر آن کعبه را به عزم روم ترک میگوید. «چون به واسطۀ خواب حواس معزول میشود و اندرون جمع میشود و آیینه دل صافی میگردد در آن ساعت دل را با ملائکه سماوی مناسبت پیدا آید و همچون دو آیینه صافی باشند که در مقابل یکدیگر بدارند چیزی از آنچه معلوم ملائکه باشد عکس آن در دل خواب بیننده پیدا آید این خواب دیدن را اعتبار هست و این خواب را تعبیر هست و خواب راست عبارت از این است.» (نسفی، 263:1388)
مرید پاکباز شیخ صنعان در عالم کشف و شهود با پیامبر دیدار میکند و پیامبر مژده شفاعت شیخ و رهایی او از گرفتاری را میدهد. آنچه موجب این الهام میشود تضرع و سوز دل، چلهنشینی و اخلاص اوست که توفیق دیدار رسول خدا (ص) دست
میدهد. در پایان داستان، دختر ترسا در خواب پیامبر را بسان آفتابی درخشان میبیند که در کنارش ایستاده است و او را هدایت میکند.
یقظه: محوریترین پیام این دو داستان، مفهوم عرفانی یقظه به عنوان مقدمه توبه و آغاز سلوک شمرده میشود.
بیداری حقیقی از نظر شمس تبریزی در یاد آوردن سه چیز خلاصه میشود: «یادکردن مرگ و فراموشی زندگانی، یادکردن عقبی و فراموشی دنیا، یادکردن حق تعالی و فراموشی خلق.» (شمس تبریزی، 194:1385)
ناامید شدن از خود و خلق و توجه کامل به خداوند، عمیقترین دگرگونی را در وجود پیرچنگی در پیدارد که سرآغاز فصلی نوین در زندگی اوست. او پس از بیداری و به خود آمدن، گریان طلب رحمت میکند و سوز درون او، بخشایش الهی را
برمیانگیزد. همین حسرت بر وقت از دست رفته و نبود فرصت برای جبران از مسایلی است که پس از یقظه پیش میآید.
ای خدای با عطای با وفا |
|
رحم کن بر عمر رفته در جفا |
(مثنوی1:ب2189)
عمر، پیرگریان را ملامت میکند چرا که «گریه با از دست رفتن منفعت و رؤیت نفس همراه است، ملاحظه نفع خود و خویش دیدن متضمن اثبات غیر و نوعی شرک است.» (فروزانفر،775:1384)
پس عمر گفتش که این زاری تو |
|
هست هم آثار هشیاری تو |
(مثنوی: 2199)
شیخ صنعان در اثر رویدادی غیبی از خواب عافیتطلبی و خوشنامی برمیخیزد و بیداری بردبارانة او، موجب تحول بنیادین دختر ترسا و رسیدن به مقام فنا میشود:
بخت کوتا عزم بیداری کند |
|
یا مرا در عشق او یاری کند |
(عطار،152:1384)
توبه: «توبه نخستین مرحله سلوک و مستلزم اثبات هستی و اِنیت عبد است، برکندن ریشه هستی یعنی جهاد نفس امری است که جز با عنایت حق صورت نمیگیرد.» (فروزانفر، 899:1384) هنگامی که پیرچنگی از گناهان هفتاد ساله توبه میکند عمر توبه او را نشاندهنده بقای هستی مجازی دانسته، رسیدن به مقام استغراق و نیستی را شرط وصول میداند. دختر ترسا نیز به برکت عشق پرفراز و نشیب شیخ صنعان پس از تیقظ و بیداری به مقام توبه میرسد و با پذیرش دین اسلام از لوث گناه تطهیر میشود. «توبه را سببها و ترتیبهاست. اول از آن بیداری دل است از خواب غفلت و دیدن آنچه بر وی میرود از احوال بد.» (قشیری،138:1385)
آنکه داند کرد روشن را سیاه |
|
توبه داند داد با چندین گناه |
(عطار، 1384 :166)
فنای فی الله: «سیر و سلوک معنوی از طریق علم فزاینده به هیچ بودن خود و واقعیت فراگیر بودن خدا صورت میگیرد.» (ملکیان،141:1381) سلوک معنوی پیر چنگی با نفی صفات بشری و ماسوی الله آغاز میشود در ابتدای راه با من حرکت
میکند و در ادامه که بیدار و متیقظ میشود با نفی صفات بشری به سوی فرامن گام مینهد. «بدینگونه پیر از آن جان ناتمام خویش میمیرد و به عالم فنا میپیوندد تا فرجام کار او نشانی باشد از آنکه نیل به حق محتاج گذشتن از هستی و عالم خودی است و تا انسان از خودی خود نمیرد نمیتواند از آلایشهای دنیای حس رهایی یابد.» (زرینکوب، 428:1378)
همچو جان بیگریه و بیخنده شد |
|
جانش رفت و جان دیگر زنده شد |
(مثنوی: 2209)
«مسافر و سالک آن است که از منازل شهوات طبیعی و مشتهیات نفسانی عبور نماید و از لباس صفات بشری منخلع گردد و پرده پندار خودی از روی حقیقت براندازد.» (لاهیجی،205:1388)
در داستان شیخ صنعان، دختر ترسا پس از آنکه از خواب غفلت بیدار میشود و به ندای آسمانی لبیک میگوید باقی به بقای حق شده، جان فانی را وداع میگوید. مغناطیس عشق حق او را چنان جذب میکند که اثری از هستی مجازیاش نمیماند. «فنای سالک نه چون مرگ صورت است که عاقبت و سرانجام آن تباهی باشد بلکه این فنا پیش آهنگ بقا و هستی جاویدان است و شکستن و درهم ریختنی است مقدمه درستی و پیوستن.» (کیمنش،764:1366)
گشت پنهان آفتابش زیر میغ |
|
جان شیرین زو جدا شد ای دریغ |
(همان:169)
نتیجهگیری
با تحلیلی کوتاه بر این دو داستان منظوم درمییابیم که رویکرد عرفانی مولوی و عطار به مسألۀ یقظه و توبه در این دو داستان وجوه تشابه بسیاری دارد و مطرح شدن یقظه به عنوان بنمایۀ اصلی برای انتقال چندین پیام محوری است که پیشتر بدان اشاره شد. در هر دو داستان، بر اهمیت جذبه و توفیق الهی به عنوان یکی از عوامل یقظه تأکید میشود چرا که اگر عنایت حق شامل حال انسان نشود قادر به گام نهادن در مراتب سلوک و وصول به کمال نخواهد بود. یقظه به عنوان اساسیترین موضوع در هر دو داستان مطرح میشود که پیرچنگی را از خواب خوش هفتاد ساله، عمر را از آفت غرور، شیخ صنعان را از حجاب خوشنامی و عافیت، دختر ترسا را از غفلت بیدینی و کفر بیدار میسازد و میان سالک و مرشد تفاوتی قائل نیست. تا بدانجا که حتی دعای مرید در حق مراد در ایجاد یقظه تأثیرگذار است. یقظه و بیداری، اجابت دعوت پروردگار است که پایانبخش غفلت و کلید دستیابی به مقام توبه به شمار میآید. توبهای که خود جلوهای از هوشیاری و نسبت به فانی حکم شرک دارد. نیاز به حضور مراد و هدایتگر، از جمله مسائلی است که لازمۀ طی طریق و مصون ماندن از نفس اماره و آفات راه است و در هردو داستان بدان اشاره میشود. از جمله موتیفهای مشترک در دو داستان، رؤیای صادقه و الهامهای غیبی است که تأثیر بسزایی در تحول شخصیتها و کنشهای آنها دارد. پیرچنگی در عالم خواب ندای بیدارگر حق را میشنود و عمر با الهام غیبی به یاری او میشتابد، رؤیای راستین شیخ صنعان در بیداری به کشف حجاب و مقرب شدن او میانجامد و دیدار پیامبر در عالم کشف و شهود، مراد و مرید را نجات میدهد.
شکستگی قلب و تضرع به درگاه حق، حسرت بر عمر در غفلت سپری شده، نفی ماسوی الله، سیر و سلوک معنوی و رسیدن به مقام استغراق و فنای فی الله از حالات و مراتب سالک پس از یقظه است که در هر دو داستان دیده میشود. موضوع آزمایش الهی و تقدم مشیت الهی بر خواست بندگان از مسائل مشترک در دو داستان است که یادآور میشود هر لحظه در معرض آزمون الهی قرار داریم.
1. ابن عربی، محیالدین (1389)، فصوص الحکم، شرح محمدعلی موحد و صمد موحد، چاپ پنجم، تهران، نشر کارنامه؛
2. حافظ، شمسالدین محمد (1374) دیوان حافظ، تصحیح غنی و قزوینی، چاپ اول، تهران، نشر ساحل؛
3. رازی، نجمالدین (1387)، مرصادالعباد، به اهتمام امین ریاحی، چاپ سیزدهم، تهران، علمی و فرهنگی؛
4. رجایی، احمدعلی (1386)، خلاصه شرح تعرف، چاپ دوم، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی؛