نوع مقاله : علمی- پژوهشی
نویسندگان
1 استادیار گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه پیام¬نور، مرکز آمل
2 کارشناس ارشد زبان و ادبیات فارسی
چکیده
کلیدواژهها
عنوان مقاله [English]
نویسندگان [English]
One of the successful and influential stories in the field of story literature after the Islamic Revolution of Iran and the sacred war which has been welcomed and appreciated by all, is Beevatan Novel written by Reza Amirkhani. This novel which has been reprinted 8 times a year has drawn attention of the scientific and university society and caused the contemplation of critics of war novels and study of process of story literature of the sacred war because of its structure, language and style on the one hand and social – critical approach towards the war and psychological and biological damages on the other hand. In this paper the writers have not only studied the characters of this novel and the quality of its character development from different viewpoints but also surveyed the reasons and factors of success and fame of this novel. According to the result of the surveying, it is found out that the characters enjoy characteristics of both eastern and western humans at the same time and the prevailing dialogue of them is a semi-traditional and semi- modern human; although these characters can be studied with modern or postmodern approaches, the realistic and waroriented approach in this novel has more hegemony.
کلیدواژهها [English]
مقدمه
یکی از رمانهای مؤثر و تا حدودی مقبول در حوزه جنگ و ادبیات دفاع مقدّس؛ رمان بیوتن اثر رضا امیرخانی است. نویسنده آن، کارشناس رشته مکانیک است و از بین تألیفات او ارمیا (1374، انتشارات سمپاد/ سوره مهر)، منِ او (1378، انتشارات سوره مهر) و نشت نشا (مقاله اجتماعی، 1384، انتشارات قدیانی) مجموعه آثاری هستند که با سبک خاصی نوشته شدهاند. اوّلین کار جدّی او ارمیا است که مضمونی عارفانه دارد و به جنگ و دفاع مقدّس میپردازد. (زاهدیمطلق، 1384: 295). این رمان در جشنواره آثار 20 سال دفاع مقدّس برگزیده شده و در اوّلین دورة جشنواره مهر و دومین جشنوارة دفاع مقدّس مورد تقدیر قرار گرفته است. از دیگر آثار او ناصر ارمنی (مجموعه داستان، 1378، نشر نیستان)، از بِه (داستان بلند،1380، نشر نیستان)، داستان سیستان (سفرنامه، 1382، انتشارات قدیانی) و بیوتن (1387، نشر علم) هستند. در این میان، رمان بیوتن، داستان مجروح جنگی به نام ارمیا است که بعد از گذشت سالها از جنگ هنوز در حال و هوای جبهه و جنگ و چراها و امّاهای آن قرار دارد. عشقش به دختری ایرانی مقیم آمریکا به نام آرمیتا او را مجبور به مهاجرت به سرزمینی ناآشنا و متضاد با عقایدش میکند که این جابهجایی، آغاز گرهافکنی و کشکمشهای داستان است. داستان با ورود راوی به فرودگاه آمریکا و مشکلات او شروع میشود. مشکلاتی همچون مسکن، شغل، حفظ آداب شرعی، تلاش برای تهیّه غذای حلال و مشکلاتی عمیقتر از جهت تقابل فرهنگها، اضطراب و تشویش بر سر ازدواج با آرمیتا از این قبیل است. ارمیا میکوشد خودش را با شرایط سازگار کند.
مهمترین تیپهایی که شخصیت اصلی داستان با آنها درگیر است، سه تیپ آمریکایی، ایرانیهای مقیم آمریکا و عربهای مقیم آمریکا هستند. زندگی او در آنجا به ازدواج با آرمیتا میانجامد تا آنکه در دام دادگاهی محلّی به جرم اخلال در نظم عمومی، ساختارشکنی و قتل گرفتار میشود که در این میان داستان ابعاد سیاسی به خود
میگیرد. ارمیا از آنجا که مجروح جنگی است، دوستانی از دفاع مقدّس دارد. بهترین آنها سهراب است که شهید شده است. دیگری فرمانده او در زمان جنگ است که در آمریکا تاکسیرانی میکند. در این میان در داستان بیوتن، ارمیا شخصیتی است که دو نیمه سنتی و مدرن (تقابل دو فرهنگ ایرانی و آمریکایی) دارد که دائم در تقابل با یکدیگرند. در این جستار از آن جایی که این اثر، بارها در محافل علمی و دانشگاهی به عنوان اثر درخور تأمل و تحسین معرفی شده و در عین حال، نقدی دقیق که به ابعاد برجسته آن بپردازد؛ درباره آن نوشته نشده است؛ سعی میکند اهمیت و ارزش آن را با تأکید بر عنصر شخصیت و شخصیتپردازی و کنشهای داستانی بررسی و تحلیل کند.
داستان در یک نگاه
آن چیزی که مجموعه رمانهای امیرخانی به ویژه رمان بیوتن را از رمانهای مشابه در حوزه ادبیات داستانی دفاع مقدس متمایز میسازد؛ مشخصههای فنی و تکنیکی رمان، رسمالخط ویژه و در مواردی منحصر به فرد، تکنیک اتصال و انفصال در املاء و انشاء واژهها، گویش و لهجههای مختلف در یک رمان، استفاده و استخدام خاص از آیات قرآنی و خوانشهای هنری و بلاغی آن، دیدگاه انتقادی درباره مسائل سیاسی و اوضاع ایران پس از جنگ، استفاده از تقابلها در ابعاد مختلف در زبان و بیان، نگاه متفاوت به آموزههای دینی و عنوان رمان در کنار ابعاد محتوایی متن است که بررسی ابعاد و زوایای مختلف آن نیاز به تأمل بیشتری دارد. یکی از نکات قابل توجه در این رمان، رسمالخط ویژه آن است که به مانند سایر آثار مؤلف از آثار دیگر نویسندگان متفاوت است. کلمات به شکلی افراطی از هم جدا نوشته میشوند.1 این موارد در رمان او به حدی فراوان است که علاوه بر اینکه مبین رسمالخط او در این رمان است؛ مبین گسست و بحران هویت و چند تکه شدن هویت شخصیتهای داستان هم میتواند باشد. نگاه به تکنیکهای پردازش رمان نیز نشان میدهد که نویسنده در حین نقل و بازگویی داستان؛ به صورت بیتمهید، ظاهر میشود و اظهار عقیده میکند، مطلبی را گوشزد میکند و در اصطلاح به آشکار کردن تمهیدات و شگردهای نویسندگی برای خواننده میپردازد. مثلاً در ابتدای فصل چهارم نویسنده با پیشنهاد پنج گزینهای از خواننده میخواهد با انتخاب یک تا پنج، پایانبندی کتاب را مشخص کند و برای خواندن ادامه داستان به صفحه بعدی برود. امّا بلافاصله در صفحه بعد نویسنده به شدت به این روش خود اعتراض میکند. 2
یکی دیگر از مشخصات رمان بیوتن، گویش افراد داستان است که نه فارسیِ فارسی حرف میزنند نه انگلیسیِ انگلیسی. برخی از شخصیّتها که در اصل عرب هستند تقریباً، فارسی، انگلیسی، عربی حرف میزنند. این مسئله نیز با توجه به مسئله هویت شخصیتها، به نوعی با بحران هویت و شناوری زبان در جوامعی چند تکه و هویت چندگانه قابل تامل و پذیرش است. ویژگی دیگر این رمان اشارة انتقادی به مسائل سیاسی و اوضاع ایران پس از جنگ است. 3 ویژگی دیگر استفادة هنری و زیباشناختی خاص از آیات قرآنی؛ حدیث و روایتهای دینی است. به طوری که در متن و دیالوگهای این رمان 480 صفحهای؛ 76 مرتبه از آیات قرآن استفاده شده که اگر تکرارها حذف شوند مجموعاً شامل 48 آیه متنوع از 28 سوره است که در پارهای از موارد، با تأویلهای طنزآمیز همراه است.4 یکی دیگر از ویژگیهای رمان استفاده از عنصر تقابل در حوزه و ساحت باورها و اعتقادات از یک سو و گفتار و کردارها از سویی دیگر است. 5 یکی از این تقابلها، تقابل حرکت ارمیا در دو جهت مخالف است که هم به سوی بهشت زهرا میل دارد و هم به دیسکو ریسکو در آمریکا میرود. یا کفن و لباس دامادی ارمیا تا حدی توانسته است سنت و مدرنیته، جنگ و پس از جنگ، ایمان و عقل، مادیت و روحانیت، شرق و غرب را در تقابل با یکدیگر نشان دهد؛ ضمن اینکه در داستان همیشه جدال سنت و مدرنیته را میبینیم. 6 همچنین یکی دیگر از مشخصههای رمان حاضر؛ عنوان شناسی آن و دلایل انتخاب این عنوان برای آن است. اوّلین سؤالی که در مورد نام کتاب مطرح میشود این است که این نام به چه معنایی است و چگونه تلفظ میشود و چرا اینگونه نوشته شده با «ت» به جای «ط» و پیوسته؛ در حالی که رسمالخط نویسنده، در رمان بر مبنای جدانویسی است امّا در عنوان رعایت نشده است. 7 البته نویسنده به صورتی کاملاً بدیع و تأویلگرایانه، بارها و در بخشهای مختلف (198، 210، 386 ، 387 و...) به این سؤال مقدر خواننده دربارة دلایل انتخاب این عنوان پاسخ میدهد که تا جایی که بررسی شده این نوع از حضور نویسنده در متن برای تبیین دلایل انتخاب عنوان در حوزه ادبیات داستانی دفاع مقدس، در نوع خود بی نظیر است.
خلاصه داستان
بیوتن، داستان مجروحی جنگی به نام ارمیا است که بعد از گذشت سالها از جنگ هنوز در حال و هوای جبهه و جنگ و چراها و امّاهای آن سیر میکند. عشقش به دختری ایرانی مقیم آمریکا به نام آرمیتا او را مجبور به مهاجرت به سرزمینی ناآشنا و متناقض و متضاد با عقایدش میکند و این جابهجایی، تازه آغاز ماجراست! داستان با ورود ارمیا به فرودگاه آمریکا شروع میشود، پس از آنکه در آمریکا خودش را میبیند مشکلاتش شروع میشوند. مشکلاتی ظاهری همچون مسکن، نداشتن شغل، محلّی برای نماز خواندن، تلاش برای تهیّه غذای حلال و مشکلاتی عمیقتر از جهت تقابل فرهنگها و تضادها، اضطراب و تشویش بر سر آنکه با آرمیتا ازدواج میکند یا نه؟ ازدواجش موفق خواهد بود یا خیر؟ ارمیا میکوشد خودش را با شرایط سازگار کند امّا قضیه به این سادگی به پایان نمیرسد او به اجبار باید با افرادی زندگی کند و هم سخن شود که هیچ سنخیتی با او ندارند، با او بیگانهاند و اگر بتوانند به او ضربه هم میزنند و او را فدا میکنند. افراد پیرامون او سه تیپاند: آمریکاییها، ایرانیهای مقیم آمریکا و عربهای مقیم آمریکا. زندگی او در آنجا به ازدواج با آرمیتا میانجامد و ادامه پیدا
میکند تا آنکه در دام دادگاهی محلّی به جرم اخلال در نظم عمومی، ساختارشکنی و قتل گرفتار میشود. تا حدودی داستان ابعاد سیاسی نیز به خود میگیرد. ارمیا از آنجا که مجروح جنگی است، دوستانی از دفاع مقدّس دارد، شماره قبر آنها را در جیبش گذاشته. بهترین آنها فردی است به نام سهراب که شهید شده است و در قطعه چهل و هشت بهشت زهرا دفن شده است. سهراب در کنار اوست و با او حرف میزند با این اعتقاد که شهید نمرده است. ارمیا با او درد دل میکند، حرف میزند و دائم به عکس او نگاه میکند. اگر سهراب به سراغش بیاید یعنی کارهایش را تحسین و تأیید کرده و اگر به ذهن و خاطرش نیاید یعنی تأییدش نمیکند. فرمانده دوست دیگر اوست که در آمریکا تاکسیرانی میکند و به طـور اتّفاقی همدیگر را میبینند. او در دادگاه پایانی به کمکش میآید و میگوید تاکسیاش را فروخته است تا بیگناهی ارمیا را به اثبات برساند.
بررسی شخصیّتهای رمان بیوتن
یکی از راههای شناخت دقیق و فهم درست یک رمان و در عین حال مهمترین آن در مواردی خاص؛8 تحلیل شخصیتهای رمان و گفتمان حاکم بر آن بر روان و زبان شخصیتهای داستان است. بررسی شخصیت و نوع پردازش رمان بیوتن نشان میدهد که عمدهترین اشخاص رمان در چند طیف قابل طبقهبندی هستند. دسته اوّل ایرانیانی هستند که به آمریکا سفر کردهاند و در آنجا دارای شغل و زندگی هستند. دسته دوم عربهایی هستند که از کشورهای مختلف عربی به آمریکا سفر کرده و در آنجا اقامت دارند و دسته سوم آمریکاییهایی هستند که در نزدیکی آپارتمان ایرانیها اقامت دارند. همچنین در میان شخصیتهای زن نیز، آرمیتا و سوزی نقشی پررنگ دارند. در این میان آرمیتا پناهی دختر ایرانی اهل رزم و بزم است. او برای یک کار تحقیقاتی مذهبی به ایران سفر کرد. او در بهشت زهرا با ارمیا آشنا میشود و بعد از مراجعت به آمریکا، تلفنی با هم صحبت میکنند تا اینکه ارمیا برای ازدواج با او به آمریکا سفر میکند. سوزی دختر دیگری با چهرهای شرقی و از دوستان و همسایگان آرمیتاست.
شخصیّتهای حاشیهای و سیاهی لشکر در این رمان یکی راننده تراک است که هیکلی قوی دارد (458). سایر شخصیتهای داستان عمدتاً فرعی و در حاشیه هستند که از این قبیل میتوان به زنک فالگیر، یاشیکا و تاشیکا (زن و مرد جوان ژاپنی)، گاورمنت، دنیشا و اسپنسر (زن و مرد آمریکایی)، پسر و دختر جوان آمریکایی، دو زن پلیس در آمریکا، بستگان شهدا در بهشت زهرا تهران اشاره کرد. نگاه فراگیر به عنصر شخصیت و شخصیّتپردازی در رمان بیوتن نشان میدهد که از چهار شیوة گفتوگو، رفتار، قیافه ظاهری و نام بیشترین استفاده شده است.
گفت وگوهای داستان
بررسی رمان بر مبنای گفتوگوهای آن نشان میدهد که گفتارهای افرادِ داستان، با توجه به شخصیّت واقعی آنها، روحیّات فردی، اجتماعی و موقعیّتها متغیر است. از آنجا که فضای داستان در کشوری بیگانه است، گفتوگوها تحت تأثیر زبان آن محیط است. شخصیّتها نه فارسیِ فارسی و نه انگلیسیِ انگلیسی و نه عربی کامل صحبت میکنند. در بعضی مواقع برای پیدا کردن واژهای فارسی تأمّل هم میکنند. انگلیسی آنها فهم داستان را نه تنها دشوار نمیکند، بلکه خواننده را با گسترهای از لغات روزمره زبان انگلیسی آشنا میسازد. به طوری که پس از اتمام داستان خواننده درمییابد واژهها و اصطلاحاتی به دایرة لغات انگلیسیاش افزوده شده است. گفتوگوها به نحوی است که فرد مقابل را به واکنش وا میدارد و این خود باعث پویایی روایتِ داستان میشود. استفاده از ضربالمثلهای عربی، آیات قرآنی و برخی روایات و همچنین اشاره به کتاب مقدّس تورات و انجیل دیده میشود. در گفتوگوها از مسائل سیاسی چشم پوشیده نمیشود. نکتهای دیگر اینکه امیرخانی سعی میکند گفتوگوها، شکلی کاملاً کتابی و کاملاً محاورهای به خود نگیرد. بلکه در همه داستان این حریم را نگه میدارد که گفتارها فقط یک قالب نباشد بلکه آمیزهای از هر دو باشد. گفتوگو در پارهای موارد بین دو فرد است که یکی حضور جسمی ندارد مانند زمانی که نیمه سنتی و نیمه مدرن ارمیا با هم سخن میگویند یا زمانی که ارمیا با دوست شهیدش (سهراب) گفتوگو میکند (378). نکته جالبی که در این گفتوگوها دیده میشود این است که یکی از شخصیتهای داستان به نام خشی با زبان انگلیسی از شخصیت دیگر (بیل) سؤال میکند، امّا جواب سؤال کاملاً به زبان فارسی است! همچنین یکی از تمهای مکرر در داستان در حوزة گفتوگوهای شخصیتها بحث بر سر مسائل شرعی است که غالباً نشان از تقابل دو گفتمان کاملاً متفاوت دارد (178).
کنشهای داستان
بررسی رمان بر مبنای نوع کنش و رفتارهای شخصیتها نشان میدهد که رفتارها در روند پیشبُرد داستان نقش اساسی دارند. در بررسی این رفتارها، ظرفیتهای افراد نمود پیدا میکند و خصوصیّات روحی، روانی و رفتاری آنها به نمایش گذاشته شده است و ابعاد پنهان و ناشناختة آنها نمایان میشود. در توصیف رفتار، گاهی آن چنان ظرافت به خرج میرود گویا همان رفتار به عینه قابل مشاهده است. با توجّه به اینکه داستان در یک مکان ناشناخته برای مخاطب، صورت میگیرد، امّا در اکثر موارد خواننده احساس میکند آن مکان و آن رفتارها را کاملاً میشناسد. رفتارها سطحی و بی ارتباط با شخصیّت درونی افراد شکل نمیگیرد بلکه زاییدة وجود شخصیّتهاست. گاه رفتار یک فرد نشاندهندة طرز تفکّر او در مورد زندگی اجتماعی است. خشی، ارمیا و آرمیتا با هم غذا میخورند، خشی بدون تعارف جلو میرود و فقط پول غذای خودش را حساب میکند (46). در مواردی رفتارها جزء به جزء یک جریان را بازگو میکند و بیانگر عقاید شخصی است (414). رفتار افراد همیشه یک جور نیست بلکه در موقعیّتهای مختلف ممکن است رفتارهایی متفاوت از یک نفر سر بزند. این چندگانگی رفتار را در مورد آرمیتا مشاهده میکنیم (183). بعد از ازدواج رابطهای تقریباً خشک با ارمیا برقرار میکند. رفتار برخی از شخصیّتها نشاندهندة عمق باور و اعتقادشان به چیزی است. رفتار میاندار در دادگاه قابل تأمّل است. او با آنکه ظاهراً مسلمان است امّا خودش این را قبول ندارد و نمی پذیرد به طوری که در دادگاه هنگام قسم خوردن؛ فرقی بین کتاب مقدس (قرآن و انجیل) قائل نیست (463). این رفتار یا بی اهمیّتی میاندار را در ارتباط با قرآن میرساند و یا اینکه واقعاً از قسم خوردن به این کتاب آسمانی و دست گذاشتن بر آن واهمه دارد (278). خشی نیز در دنیای مجازی برای کسب معنویّت تلاش میکند. چنانکه در شب قدر مقابل ویلای خشی خشی با زبان بیسیک روی کامپیوتر برنامه شب قدر را مینویسد که میتواند نشانه تعامل / تقابل عرفان و تکنولوژی تلقی شود (279).
سیمای شخصیتهای داستان
همچنین بررسی رمان بر مبنای نوع قیافه ظاهری شخصیتها نشان میدهد که نویسنده به قیافة ظاهری افراد توجه زیادی دارد. البتّه این شامل تمام افراد نمیشود ولی بیشتر شخصیّتهای اصلی از جهت ظاهری توصیف مـیشوند. در توصیف ظاهری نکتهای که امیرخانی رعایت میکند این است که افراد در شرایط و مکانهای مختلف ظاهرشان ممکن است تغییر کند، توصیف ظاهری در این داستان توانسته است در مقابل چشمان خواننده همان فرد را به نمایش بگذارد. توصیف ظاهر ارمیا نشان میدهد که او جوان ریشویی است که ظاهرش داد میزند مسلمان است و تازه پایش به خاک آمریکا رسیده است (12). آدم با موهای مجعّد و ریشهای بلند، به گونهای لباس
میپوشد که هر جا میرود هویت او پیداست (15). دربارة توصیف ظاهر آرمیتا باید گفت که هیچ کدام از شخصیّتها به تناسب با او دقیق و کامل توصیف نشدهاند (9،53،71،183). دربارة توصیف ظاهر سایر شخصیتها باید گفت که بیل شلوارک بر پا و کلاهی بر سر دارد. جیسین عرب شکم گندهای است که چیزی بارش نمیشود. عبدالغنی شکم گندهتر از جیسین است. حاج مهدی ریشدار و مسنتر از ارمیاست. خشی یک کیف چرمی کانگورویی روی کمرش بسته (11) و بدنی خال کوبی دارد (45). سایر شخصیتهای داستان نیز با دقت تمام توصیف میشوند که در جدول ذیل به برخی از این تصویرها اشاره میشود:
جدول معرفی ظاهر افراد در بیوتن
نام |
جوان |
ریشو |
چاق |
موبلند |
کت جلیقه |
مو مجعد |
مانتو |
کلاه ولنگ |
شلوارک |
سبیل |
پیر |
خال |
کیف کمر |
گرمکن |
گردن کلفت |
شلوار شش جیب |
شلوار کردی |
روسری |
بیحجاب |
ارمیا |
* |
* |
|
|
|
* |
|
|
|
|
|
|
|
|
|
* |
|
|
|
آرمی |
* |
|
|
* |
|
|
* |
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
* |
|
بیل |
* |
|
|
|
|
|
|
|
* |
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
جیسین |
|
|
* |
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
ح.مهدی |
|
* |
|
|
|
|
|
|
|
|
* |
|
|
|
|
|
|
|
|
خشی |
* |
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
* |
* |
|
|
|
|
|
|
راننده |
|
|
* |
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
* |
|
|
|
|
سوزی |
* |
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
* |
سهراب |
|
* |
|
|
|
|
|
* |
|
* |
* |
|
|
* |
|
|
* |
|
|
سیلور |
تمام |
بدن |
آن |
ها |
نقره |
ای |
است |
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
غنی |
|
|
* |
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
گاورمنت |
|
* |
|
|
* |
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
نامشناسی شخصیتهای داستان
همچنین بررسی رمان بر مبنای نامشناسی اعم از جای نامشناسی و نام شخصیتها نشان میدهد امیرخانی در نام گذاری؛ سه نام ارمیا، آرمیتا و سهراب را با نام و نام خانوادگی معرفی میکند. بقیّه را با نام تنها، برخی را با شغل (مثل معمری و آقای گاورمنت)، برخی را با قیافه ظاهری (زنک فـالگیر چادر به کمر) نامگذاری میکند. البته در بیشتر موارد نامها مخفف شده و یا تغییر یافته دیده میشوند. در بین نامها هم اسطورهای و هم مذهبی دیده میشوند9 (15). جیسین نام ارمیا را از فعل امر مثنی از ریشه رَمی، ارمی یعنی تو یک نفر تیر بینداز میداند (16). امیرخانی ادامه میدهد: «نویسنده از نوشته بالا (در مورد معنای اسم ارمیا) سر در
نمیآورد. با دلخوری مینویسد که ارمیا اسم رمان اوّلش بوده است. قصّهای راجع به یک شخصیّت به نـام ارمیا با همان مشخّصات فوقالذکر.» (16) نام خانوادگی او معمری است. دربارة ارتباط نام ارمیا با شخصیّت ارمیا باید گفت که امیرخانی با حسّاسیت و دقّت این نام را انتخاب میکند. نامی که از یک جهت بُعد مذهبی دارد، (اسم نبی) و از جهت دیگر رویکرد امروزی دارد. او علاوه بر تقدّسی که به نام ارمیا بخشیده، چند بُعدی بودن آن را نیز مطرح مـیکند. فردی که از سرزمین خود همانند یک تیر از فرهنگ خود جدا شده و از اصل خود فاصله گرفته، به این امید که به هدف برسد. هـدفی که خودش هم آن را نمیشناسد. همـانند تیر رها شده از کمان مـیرود تا به نقطهای مطلوب برسد. امّا ممکن است به خطا رفته باشد. او از یک فرهنگ به فرهنگی دیگر انتقال مییابد از نیمه سنتی خود فاصله میگیرد و به نیمه مدرن میرسد و در هر دو سر در گم میماند. او در شک و تردید است. با گفتار خشی در مورد زیارت عاشورا به فکر میرود که مبادا تا حالا به اشتباه لعنت میفرستاده و خود خبر نداشته است. امیرخانی سعی دارد ذهن خواننده را به سمت و سوی دیگر داستانهایش بکشاند و به این جهت نام ارمیا را انتخاب کرده است. به هر روی ارمیا میتواند نماد یک مهاجر سرگردان باشد که در ابتدا پیامبرگونه برای رسالت بزرگی هجرت کرده و اکنون وامانده است. میتواند این هجرت یک مهاجرت نفسانی باشد که با ایجاد دو نیمه به آن پرداخته شده است. در یک تأویل هرمنوتیکی ارمیا میتواند به معنی رانده شده از ایرانِ جان و دل به آمریکایِ تن نیز باشد. 10 بنابراین ارتباطی محکم میتواند میان این نام و نام کتاب وجود داشته باشد. همچنین نام خانوادگی او نیز با رشتـه تحصیلیاش همخوانی دارد چرا که او مهندس عمران است.
اما خشی در ابتدا نامش خشایار بوده و در ابتدا تصوّر میشود که نامش را مخفّف کردهاند، امّا خودش میگوید که کلاً نامش را تغییر داده است و به این شکل جدید در آورده است و اگر کسی بگوید که نامش مخفّف خشایار است برنمیتابد (266). اما آرمیتا پناهی، پناهندهای که به دامان آمریکا یا ارمیا پناه برده است. او کسی است که ارمیا نیز به او پناه برده است. پس آرمیتا هم پناه برنده است و هم پناه برده شده. نام او را به صورت مخفّف آرمی صدا میزنند و از این جهت با اِرمی تناسب پیدا میکند.
سهراب تهرانچی یک نام و نام خانوادگی کاملاً ایرانی و یادآور نام پهلوان ایرانی است. سهراب این داستان، اخلاق و خصوصیّاتی پهلوانی دارد و برایش ایران و حفظ آن از چنگال دشمنان، در درجه اوّل اهمیّت است. تا آنجا که از اوّل جنگ در جبهه بوده است و از همه عملیّاتها خاطره دارد و سرانجام در پایان جنگ به شهادت میرسد. انتخاب این نام در ابتدا شاید یک نوع سنتشکنی در رمانهای جنگ را تداعی کند، چرا که نام شهدا در اکثر
رمانهای جنگ با پیشوند سید یا حاجی همراه بوده است و از طرفی یک نام مذهبی بوده است. امّا با تامّل در هنر و وجود این شخصیّت و با نگاه به قهرمان بودن و پهلوان بودن سهراب، این فکر تحتالشعاع قرار میگیرد و امیرخانی شاید عمداً نام پهلوان ایرانی را برایش برگزیده باشد. اما نام اصلی میاندار، رمضان است. او را رمزی صدا میزنند که از دو جهت نامش تغییر کرده است، هم مخفّف و هم املایش عوض شده است. در اینکه چرا میاندار نامیده میشود، در سیر داستان اطّلاعی به ما داده نمیشود. در بین نام میاندار و یا رمضان با این شخصیّت ارتباط خاصی دیده نمیشود امّا از دو جهت این نام قابل بررسی است، نخست اینکه در میان اکثر اجتماعات دیده میشود و نظر میدهد به گونه ای که کمتر شخصیّتی در داستان است که دربارهاش نظری نداده باشد. همچنین این نام (رمزی) خواننده را به یک نکته سوق میدهد و آن اینکه شخصیّتی مرموز است و حتّی تا اواسط داستان مشخّص نمیشود که او پدر خشی است.
در میان شخصیتهای زن داستان، سوزی مخفّف سوزان است که نام اصلیاش در ایران سوسن بوده است. پس در این نام دو تغییر دیده میشود. نام سوزی مفهومی از سوختن را در ذهن تداعی میکند و این با سرانجامِ زندگی سوزی که با نوعی ناکامی همراه است و در حقیقت تمام زندگی و آرزوهایش میسوزد، تناسب دارد و از جهتی دیگر، نوع نگاه دیگران به سوزی به گونهای است که گویا میخواهند او را به دست بیاورند. از این جهت شعلهای از عشق یا هوس در دل دیگران به وجود آورده و آنها را سوخته است که یکی از این افراد جانی است. علاوه بر این شخصیتها، دیگر شخصیتها؛ رضا، حاج مهدی، سیلورمن، جیسین، عبدالغنی هستند که در نامگذاری آنها دقت شده است. نمودار ذیل صورت اجمالی نامشناسی و معرفی شخصیتها را در حوزه نامشناسی نشان میدهد:
|
تحلیلی بر تحوّل شخصیّتهای رمان بیوتن
در رمان «بی وتن» دو شخصیّت ارمیا و سوزی تحول درونی دارند. تحوّل ارمیا کاملاً تدریجی است و در معنّویت و یا عقیده دچار یک تزلزل یا فراموشی شده است و تحت تأثیر دیگران قرار میگیرد که یکی از این موارد لحظه لعنت فرستادن بر یزید است11 (89). گاهی اتّفاق میافتد همان بسیجی که اکثر مواقع وضو داشت و دائمالوضو بود و در هر شرایطی حتّی داخل خیابان باید نمازش را میخواند، نماز صبحش قضا شود. البتّه این تحول بنیادی نیست و توسط سهراب یا فرمانده امکان تغییر دارد. سوزی نیز با دیدن نوری از ارمیا، نوری که از او به آسمان میرود، تغییر میکند. این تغییر با رفتن از شهر و خانه به جنگل صورت میگیرد که قبل از آن نامهای نیز به ارمیا این رفتن را اعلام کرده بود12 (385). نگاه به جریان داستان نشان میدهد که قهرمان این داستان باید سهراب باشد. اوست که در بسیاری از جاها به ارمیا خط و جهت میدهد، هویت
میبخشد و داستان را حرکت مـیدهد. سهراب در این قصّه حضوری جسمانی ندارد امّا روحش بر کل داستان حاکم است. هر حرفی بزند، ولو اشتباه، در حقیقت درست و کامل است. گاه رفتارش به پیر خرابات حافظ شباهت پیدا میکند و گاه به انسان کامل شاهنامه. او یک فرد عادی است امّا دارای فکر و عملی شبیه به بزرگان دینی است.
تحلیل و نقد این داستان نشان میدهد که ارمیا به عنوان قهرمان داستان با آرمیتا رابطة نزدیک دارد که به قرار ازدواج ختم میشود. این رابطه باید یا عقلانی باشد و یا عاشقانه و یا ترکیبی از هر دو. امّا آنچه در سیر داستان میآید نه رابطهای عاشقانه دیده میشود و نه عقلانی. این دو با وجود تفاوت عمیق فرهنگی، اخلاقی حتّی عاطفی و روانی چگونه همدیگر را برگزیدهاند. این نکتهای است که در داستان نشان داده نشده است و نقـطه کور داستان است. کفو بودن و تناسب داشتن، به طور قطع یکی از دغدغههای ارمیا باید باشد که نیست. نکته دیگر اینکه قهرمان قصّه به دنبال هویت گم شدهاش است. در میان جنگل که به دنبال سوزی میگردد راوی میگوید ارمیا شاید دنبال خودش میگردد و این عبارت قابل تأمّلی است. به نظر میرسد یکی از دهها پیام این قصّه یکی همین است. قهرمان در موارد بسیاری به گذشتهاش اشاره میکند و دارای دو نیمه سنتی و مدرن است. با توجه به مذهبی بودنش و قرآنی که دمادم آنرا باز
میکند و میخواند آیا نباید به پدر یا مادرش در داستان اشـاره میشد و یا به یادشان میافتاد. ساختن قهرمانی با خصوصیّات مذهبی این نکته را میطلبید که به عنوان خلأ در داستان احساس میشود. وقتی ما از رابطه خشی با پدرش آگاهیم، نباید به رابطه قهرمانمان فکر کنیم؟ وقتی میدانیم نام مادر سوزی کیست نباید حداقل نام و نشانی از پدر و مادر قهرمان قصّه داشته باشیم؟ نکته دیگر ارتباط آرمیتا با پدر و مادرش است. او برای تفریح و گردش، زمان صرف میکند امّا حداقل برای آشنا کردن همسر آیندهاش با آن دو نباید اشارهای به آنها میکرد و در شب عروسی دعوتشان میکرد؟ نبودنشان در قصّه مهم نیست، نبودشان در ذهن و فکر آرمیتا و ارمیا مهم است.
براساس آفرینش شخصیّتها از نظرگاه رئالیستی باید گفت که امیرخانی با خلق شخصیّتهایی همچون ارمیا و خشی دو بُعد متضاد در کنار هم میسازد. از یک طرف آنها را برای به دست آوردن آرمیتا رقیب هم میسازد و از جهت ایدئولوژی و اعتقادی دو قطب کاملاً متضاد. هر دو مسلمان، امّا ارمیا مسلمانی دقیق و تقریباً کامل و در برخی موارد افراطی است. در مقابل خشی با اعتقاداتی که خودش ساخته و توجیه و تفسیر کرده است، زندگی دینی را بسیار سهل میگیرد تا آنجا که در نماز خواندن به زن (آرمیتا) اقتدا میکند. نماز خواندن را به هر زبانی جایز میشمارد. اهل تقلید در دین نیست. قرآن را به گونهای متعلق به عصر جاهلیت میشمارد و خیلی از موارد از این دست. هر کدام از اینها میتواند نماینده یک طرز تفکّر باشد. در کنار این افراد، افراد دیگری داریم که قابل انتقادند چرا که این افراد سمبل و نماد شخصیّتهایی هستند که در جامعه وجود دارند. آقای گاورمنت یکی از این افراد است که مورد نفرت ارمیاست. او فرهنگ خودش را پایینتر از فرهنگ غرب میداند. جملاتی که از او بیان میشود بی شباهت به جملات برخی از سیاست مداران عرصة فرهنگ در دهه اخیر نیست.
جوانکهای مرتّب، بر سر مزار شهدا که به اسم بسیج، شهـدا را به دیگران معرفی مـیکنند از دیگر شخصیّتهایی هستند که از باب انتقاد رئالیستی به آنها نگاه میشود. این افراد چون شناخت دقیقی از شهدا ندارند، مجبورند فقط از جهت ایمان ظاهری شهدا را معرفی کنند و حال آنکه ابعاد شخصیّتی بزرگی در درون آنها نهفته است. یکی از این شهدا سهراب است که ظاهری داش مشتی دارد و به همین خاطر عکس داخل قابِ سر قبرش را وارونه کردهاند تا مبادا تئوریهایشان در ترسیم چهره شهدا اشتباه از آب دربیاید و حـال آنکه سهراب کسی است که حاضر است مسافتها راه برود و از نهر آب بیاورد و آفتابهها را پر کند، تا مبادا آب آشامیدنی مصرف شود. فردی که سالها از اجتماع خود جلو است و بیشتر به فکر دیگران است تا به فکر خود. این افراد در شناساندن شهدا، به شدّت مورد انتقاد قرار میگیرند تا آنجا که برای ندیدن آنها ارمیا دیگر پنجشنبهها سر قبر نمیرود و به جای آن سهشنبهها را انتخاب میکند. در یک نگاه کلّی و جامع شخصیّتهای داستان بیوتن اگرچه دارای قیافهای عادی و گفتار و کرداری متناسب با خودشاناند، همه تحتتأثیر پدیدهای به نام مهاجرت، فرهنگ و تمدّن یک کشور ناآشنا و غریب هستند. آنان در عین اینکه در کنار هم و در همسایگی هم زندگی میکنند، امّا رفتاری فردی دارند. رفتار شرقی آنها در تأثر از رفتار غربی تغییر کرده است. اکثر آنها از جنگ بیخبرند و اگر اطّلاعی هم دارند، بروز نمیدهند. سه شخصیّت، ارمیا و سهراب و حاج مهدی کاملاً برگرفته از دوران جنگ هستند.
بقیّه افراد در جنگ هیچگونه حضوری ندارند و چه بسا به خاطر همین جنگ، اقدام به مهاجرت کردهاند. سه شخصیّت نام برده، اصول و ارزشهایی از دوران دفاع مقدّس در خود به یادگار دارند که حاضر نیستند آنرا تغییر دهند. در این میان ارمیا گاهی تحتتأثیر فرهنگ غربی قرار میگیرد امّا بلافاصله توسط سهراب و در چند مورد توسّط حاج مهدی برگردانده میشود. هدیهای که فرمانده برای عروسیاش میآورد، در واقع جهشی است به گذشته و ایدهها و افکار بسیجی، که ارمیا سالیان سال با آنها زندگی کرده است. در واقع این کفن یادآور روزهایی است که رزمندگان در جبهه غسل شهادت به جا میآوردند و با پوشیدن کفن در زیر لباسهای جنگی، به مبارزه برمیخاستند و یا در نیمههای شب برای شهادت اشک میریختند. این سه شخصیّت نمادهای اصلی دفاع مقدّس در جبههاند. شخصیّت ارمیا در برخورد با جنگ و حضورش در جبهه و قرار گرفتن بین افرادی همچون سهراب شکل گرفته است و این چیزی نیست که بتوان یکشبه آن را از دست داد. سایر شخصیّتها نه جنگ را دیدهاند و نه آن را درک کردهاند امّا آرمیتا با آشنایی تقریباً نزدیک با یک رزمنده، با بخشی از خصوصیّات رزمندگان آشنا میشود و در اوّلین آشنایی شماره قبر آنها را به عنوان شماره تلفن میپندارد. در واقع آرمیتا و سایر شخصیّتها با دیدن رفتارهای ارمیا به بخشی از رفتار رزمندگان پی میبرند. امیرخانی در این رمان به طرح شُبهاتی در مورد جنگ میپردازد و حرفهای کسانی را که جنگ را زیر سوال میبرند بازگو میکند و شبهات مخالفان را مطرح میکند. نظر افرادی که جنگ را باعث عقبماندگی میدانند.13 شخصیّت سهراب، در این میان یک شخصیّت منحصربهفرد است. هر چند به طور کامل به سایر شخصیّتها نمایانده نمیشود.
نتیجهگیری
بررسی و تحلیل این رمان نشان میدهد «بیوتن» اگرچه مستقیماً به حوزه ادبیات دفاع مقدس مربوط نمیشود، به دلیل انتخاب شخصیت اول داستان از طیف بازماندگان جنگ از یک سو و حضور خاطرات جنگ در گفتار، کردار و کنشها از سویی دیگر و سیما، و نام شخصیتها و عنوان داستان از سویی دیگر ذیل ادبیات دفاع مقدس قابل تفسیر و تبیین است. شخصیت/ شخصیتهایی که با یک تأویل ادبی و فلسفی از ایران جان به آمریکای تن هبوط کردهاند و با توجه به این تحول درونی و برونی، از گفتمانی کاملاً شرقی و سنتی به گفتمانی دیگر در افتاده و ناخواسته این دو نیمه وجودی آنها (سنتی و مدرن، شرقی و غربی، دین و تجدّد، جنگ و صلح، زیارت عاشورا و علامت سجده واجب با آمدن نام دلار و ...) در تعامل و در مواردی تقابل هم قرار گرفتهاند.
نویسنده در این رمان علیرغم برخی دیدگاههای افراطی شخصیتهای داستان به ویژه در تأویل آیات قرآنی از جمله تأویل یاسین قرآن (قلب قرآن) به USA و آوردن علامت سجدة واجب با آمدن نام دلار یا تأویل آیاتی چون «اِنّ بعض الظّن اثم» به صورتی کاملاً هرمنوتیکی؛ به خوبی توانسته است در حوزة شخصیتپردازی در محورهای گفتار، کردار، سیمای ظاهری و نام و جاینامشناسی، داستان را به عنوان یکی از داستانهای موفق و تأثیرگذار ادبیات دفاع مقدس معرفی کند؛ اگرچه در مواردی در زمرة ادبیات انتقادی دفاع مقدس قابل تفسیر و تبیین است.
پینوشت
همه عالم تن است و ایران دل نیست گوینده زین قیاس خجل
چـون که ایـران دل زمین باشد دل ز تــن بِه بُـود یقیـن باشـد
(نظامی، هفتپیکر)
27. یونسی، ابراهیم (1369)، هنر داستاننویسی، پنجم، تهران، نگاه.