رئالیسم جنبش ادبی است که در اواخر نیمه اول قرن نوزدهم آغاز شد و هنوز هم قدر و اعتبار ویژهای در ادبیات جهان و رماننویسی نوین دارد. این مکتب ادبی که در برابر رمانتیسم شکل گرفت با تکیه بر دنیای واقع و عینیتگرایی، ارکان اصلی نظام فکری رمانتیسمها را در هم نوردید. بالزاک را میتوان پیشوای مسلم رئالیست دانست که با انتشار مجموعه آثار خود با عنوان کمدی انسانی تأثیر ژرفی بر عالم ادب گذاشت. یکی از پیروان این مکتب ادبی در ایران، محمود دولتآبادی است. در این پژوهش، داستان کوتاه «بند» از مجموعه داستان ادبار و آینه به شیوۀ توصیفی- تحلیلی، براساس اصول و معیارهای مکتب رئالیست به ویژه با تأکید بر سه عنصر موضوع، توصیف و شخصیتپردازی تحلیل و بررسی شده است تا پاسخی برای این پرسش بیابیم که آیا این داستان نیز در شمار داستانهای واقعگرای نویسنده قرار گرفته است یا خیر؟ یافتههای پژوهش نشان میدهد که دولتآبادی در این اثر با نمایش برشی خاص و واقعی از زندگی اجتماعی و افراد آن و رابطۀ دو سویۀ بین آنها، داستانی رئال آفریده است. نویسنده در این داستان به دنبال رابطۀ درونی بین پدیدههاست و ریشۀ رفتارهای شخصیتهای داستانی را در شرایط اجتماعی، اقتصادی آن روزگار میجوید. در این اثر مطابق با اصول رئالیست، توصیفها، گفتوگوها و کنشهای شخصیتها در خدمت شخصیتپردازی، پرورش قهرمان داستان و فضاسازی اثر است و عناصر چندان زائدی در داستان مشاهده نمیشود.