دانشگاه پیام نور
دوفصلنامه مطالعات داستانی
23454520
27833992
6
1
2020
08
22
جریان سیال ذهن مؤلفۀ مهم رمان نو در ملکوت، شازده احتجاب و آیینه های دردار
7
24
FA
مریم
افرافر
دانشجوی دوره دکتری رشته زبان و ادبیات فارسی دانشگاه بیرجند
afra40002001@yahoo.co.in
محمد
فولادی
دانشیار رشته زبان و ادبیات فارسی دانشگاه قم
dr.mfoladi@gmail.com
10.30473/pl.2020.7192
<br /> <br /> <br /> <br /> رمان نو، جریانی مهم در رمان نویسی است،که رمان نویسی سنتی را پشت سر میگذارد و هر آنچه مربوط به سنت و گذشته است از محتوا و ساختار، به دور می افکند. این جریان به رغم اینکه بیش از سه دهه نپایید، اما تاثیرات پایداری داشت و بسیاری از رمانهایی که پس از این جریان پدید آمدند، با رمان کلاسیک فاصلۀ زیادی داشتند. جریان سیال ذهن یکی از شیوههای زاویه دید است که از مولفههای مهم رمان نو است و به بیان احساسات، اندیشهها و ذهنیات درونی شخصیت و یا شخصیتهای داستان میپردازد که به صورت رویدادهای بی نظم و ترتیب و به ظاهر بدون هیچ هدف و غرض و علت خاصی، در کنار هم قرار گرفتهاند و گاهی با بههم ریختن نظم منطقی عناصر داستان مانند زبان و یا شکستن قواعد نحوی صورت میپذیرد. سیال ذهن مرز زمان و مکان را مینوردد و مخاطب از طریق تکگوییهای درونی و واگویههای شخصتها تا حدی درک میکند که کجای ماجرا قرار دارد.<br />در ایران صادق هدایت، صادق چوبک، بهرام صادقی و هوشنگ گلشیری از پیشگامان جریان سیال ذهن هستند. هوشنگ گلشیری در دو رمان «شازده احتجاب» و «آیینههای دردار» از این شیوه استفاده کرد و سیال ذهن را خلاقانه و برگرفته از سنت ادبی ایران و آمیختن با شیوۀ تازه غربی به کار برد. در این مختصر برآنیم که سیال ذهن را به عنوان مولفه مهم رمان نو در این سه رمان نو فارسی بررسی کنیم.
رمان نو,جریان سیال ذهن,تکگویی درونی,حدیث نفس,دانای کل محدود
https://pl.journals.pnu.ac.ir/article_7192.html
https://pl.journals.pnu.ac.ir/article_7192_c95c17954105483fca86aca342d009dc.pdf
دانشگاه پیام نور
دوفصلنامه مطالعات داستانی
23454520
27833992
6
1
2020
08
22
نقد کهن الگویی "شرق بنفشه" در راستای تبیین کهن الگوی فردیت براساس دیدگاه یونگ
25
46
FA
سیمین
بختیاری منفرد
دانشآموخته دوره کارشناسیارشد دانشگاه شاهد
silver8021364@gmail.com
فریده
داودی مقدم
دانشیار گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه شاهد
fdavoudy@gmail.com
10.30473/pl.2020.7189
تحلیل کهنالگویی متن ادبی، یکی از تحلیل های رایج در ادبیات و هنر است؛ زیرا کهن الگوها نشانههایی هستند که بخشهای ناشناختهی ناخودآگاه را برای تحلیلگر آشکار میسازند. البته کشف کهنالگوها به تنهایی راه به جایی نمی-برد؛ کهنالگوهای یک متن باید تحلیل شوند و به نقد کشیده شوند تا بتوانند رازهایی از ذهن نویسنده و اثرش را برای مخاطب برملا سازند. در این کنکاش تلاش شده تا با کشف و تحلیل کهنالگوهای شرق بنفشهی مندنیپور، به این سوال پاسخ داده شود که نویسنده چه هدف و مقصودی داشته که داستانهایی تا این حد پر رمز و راز و نمادین را به تصویر کشیده است. در نهایت این یافته فراهم شد که مندنیپور از تمام کهنالگوهای طبیعی و مضامین اسطورهای بهره جسته و همه چیز را به کار بسته تا قصههایش را ختم به جاودانگی کند. برای رسیدن به این ابدیت، نه تنها کهنالگوهای طبیعی را فدا کرده، بلکه کهنالگوهای با ارزشی چون عشق، مرگ و قدرت را نیز قربانی کرده تا تکتک داستان-هایش را به کمک تمام این کهنالگوها، به کهنالگوی جاودانگی پیوند زند. البته این همه رمزگونگی در داستانها ناشی از عشق نویسنده به بازیهای کلامی و هنری هم هست؛ چرا که به اقرار خودش همیشه دوست داشته نویسندهای نقاش و تصویرگر و بیبدیل باشد؛ این علاقه هم نشانهای از بروز فردیت در ناخودآگاه و ظهور آن در خودآگاه وی است.
نقد کهن الگویی,کهن الگوی فردیت,یونگ,شهریار مندنی پور
https://pl.journals.pnu.ac.ir/article_7189.html
https://pl.journals.pnu.ac.ir/article_7189_99b0a21c78e4a17f24ab4d5a82f971ce.pdf
دانشگاه پیام نور
دوفصلنامه مطالعات داستانی
23454520
27833992
6
1
2020
08
22
بازتاب اگزیستانس در داستان «آتما سگ من»
47
66
FA
محمود
بشیری
https://orcid.org/00
دانشیار گروه زبان وادبیات فارسی دانشگاه علامه طباطبایی
na142335@gmail.com
نیلوفر
انصاری
دانشجوی دوره دکتری زبان وادبیات فارسی دانشگاه سمنان
zrpbashiri2001@yahoo.com
10.30473/pl.2020.7186
<br /> <br /> <br /> <br /> <br />اگزیستانس -فلسفۀ اصالت وجود- یکی از مهمترین و تأثیرگذارترین مکتبهای فلسفی و ادبی جهان است که مهد پیدایش آن «اروپا» است. در این مکتب فلسفی و ادبی، فرد انسانی در تجربۀ هستی و لمس معنای وجود، به طور بیواسطه با موقعیتهای مرزی «مرگ، رنج، ترس وگناه» رویارو شده است، این موقعیتها سبب میشوند تا انسان از ابعاد نهفتة درونی خویش اطلاع یافته، خود را بهتر بشناسد. فلسفة اگزیستانس تحلیل خود از سرنوشت بشر را بر سه استنباط بنیادی استوار ساخت وسه نشانة هستی برای آن در نظر گرفت. هدف این مقاله روشنگری سه اصل اگزیستانس (استحسانی،اخلاقی وایمانی) در آتما سگ من است. نتایج تحقیق حاکی از تأ ثیر جهانبینی چوبک از تحلیلهای فیلسوفان است. داستانهای این نویسنده سراسر پر از مضامینی چون (مرگ،رنج،ترس وگناه) است. این نویسنده میکوشد تا زشتیها، فساد و نابرابریهای موجود اجتماع را در برابر چشم خوانندگان به تصویر بکشد، علاوه بر آن پیامدهای این بیعدالتی را نیز بیان میکند. نتایج این پژوهش که به روش توصیفی - تحلیلی انجام شده است، نشان میدهد در داستان «آتما سگ من»، شخصیت اول پس از گذشتن از مرحلة اگزیستانس استحسانی واخلاقی به مرحلة اگزیستانس ایمانی نائل میشود.
اگزیستانس,موقعیتهای مرزی,روشنگری اگزیستانس,صادق چوبک,رمان آتما سگ من
https://pl.journals.pnu.ac.ir/article_7186.html
https://pl.journals.pnu.ac.ir/article_7186_90e05e6341946004b608bc237f58d015.pdf
دانشگاه پیام نور
دوفصلنامه مطالعات داستانی
23454520
27833992
6
1
2020
08
22
تفاوت نوشتار مردان و زنان در آثار غزاله علیزاده و هوشنگ گلشیری براساس رابطهی زبان و جنسیت
67
88
FA
مهناز
حاتمی
کارشناسی ارشد، رشته زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه ایلام
mahnazhatami62@gmail.com
محمدتقی
جهانی
دکتری، رشته زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه ایلام
mtjahani@gmail.com
10.30473/pl.2020.50017.1561
طبق نظر بسیاری از پژوهشگران زبان و نوشتار زنان و مردان با هم متفاوت است. رابطهی زبان و جنسیت یکی از ویژگیهای قابل توجه در بررسی نوشتار مردان و زنان میباشد. تفاوتهای ذاتی و جنسیتی بین زن و مرد با توجه به جهان بینی، نوع تفکر و نگاه خاص نویسندگان، زبان و نوشتار زنان و مردان را متفاوت جلوه داده است و این نوع نگاه و تفکر و دیدگاه، در قالب نوشتار با ویژگیهای زبانی خاص مشخص میشود. این مقاله به بررسی تفاوتهای نوشتاری مردان و زنان در سه رمان غزاله علیزاده (خانهی ادریسیها، شبهای تهران و دومنظره) و سه رمان هوشنگ گلشیری (برهی گمشده راعی، آینههای دردار و شازده احتجاب) میپردازد. هدف این پژوهش، بررسی و کشف مولفههای نوشتاری در حوزهی زبانی (مانند واژگان، جملات) و بسامد کاربرد و در نتیجه، تفاوت آنها در آثار این دو نویسنده موردنظر است. معیار بررسی ما در این پژوهش، نظریههای برخی از پژوهشگران مانند ترادگیل، میلروی، هولمز و فیشمن در حوزهی زبان شناسی و دیدگاههای رابین لیکاف، (1975) زبانشناس معروف دربارهی تفاوتهای نوشتاری زنان و مردان است. طبق نظریهی لیکاف، زبان زنان و مردان، در سطح واژگانی مانند استفاده از رنگ واژهها، واژههای مبهم و واژههای عاطفی و در سطح نحوی مانند جملات عاطفی، پرسشی و جملات مقطع و محذوف متفاوت است و بررسی و مقایسهی آثار موردنظر از علیزاده و گلشیری، تفاوتهای نوشتاری مردان و زنان را طبق نظریهی لیکاف و سایر زبان شناسان مشخص میسازد.
جنسیت,زبان,نوشتار زنانه,غزاله علیزاده,هوشنگ گلشیری
https://pl.journals.pnu.ac.ir/article_6842.html
https://pl.journals.pnu.ac.ir/article_6842_12ce598335222301a7899b3bb81f6c8d.pdf
دانشگاه پیام نور
دوفصلنامه مطالعات داستانی
23454520
27833992
6
1
2020
08
22
مؤلفه ها و عناصر گوتیک در داستانهای صادق هدایت
89
104
FA
عبدالله
حسن زاده میرعلی
دانشیار، گروه زبان و ادبیات فارسی ، دانشکده علوم انسانی، دانشگاه سمنان ، شهر سمنان
a.hasanzadeh@semnan.ac.ir
حر
پریمی
دانشجوی دکتری ، گروه زبان و ادبیات فارسی ، دانشکده علوم انسانی، دانشگاه سمنان ، شهر سمنان
parimi.amir@yahoo.com
10.30473/pl.2020.7185
واژة گوتیک بیانگر صفتی است که به قوم «گوت»، قومی ژرمنی که از شمال اروپا به سواحل جنوبی دریای بالتیک مهاجرت کردند اطلاق می شد. در ابتدا به سبک خاصی از معماری با ویژگی هایی که بیانگر رازناکی و وحشت بود گفته می شد؛ اما در بین سال های1760تا1820 میلادی گوتیک نام ژانری در داستان نویسی شد. محیط های داستانی این نوعِ ادبی، معمولاً قصرهای ویرانه و زیرزمین های متروک، قبرستان ها و فضاهای گرفته و تاریک که کمتر محل رفت و آمد است می باشد. نویسندگان این داستان ها با ایجاد اضطراب و وحشت که به همراه فضاسازی و توصیفات جزیی و وقایع غیرطبیعی و تخیلی است ذهن خوانندگان را با دهشت و راز مشغول می سازند. شخصیت های این آثار نیز معمولاً انسان هایی نامتعادل و روان پریش و بعضاً جنایت کار هستند که با اعمال خود، نَفَس را در سینة خوانندگان حبس می کنند به همن دلیل این نوع داستان ها قابلیت آن را دارند تا در پی یک گسست، تبدیل به داستان های جنایی-پلیسی شوند. یکی از داستان نویسان برجستة ایرانی که با استفاده از این عناصر، فضایی تخیلی و مالیخولیایی و وحشتناک در آثارش به وجود آورده است صادق هدایت است که می توان این مشخصات را در اکثر داستان های او مشاهده کرد. در این تحقیق که به روش تحلیل محتوا صورت گرفته است با استفاده از منابع کتابخانه ای به بررسی این عناصر و مؤلفه ها در داستان های این نویسنده پرداختهایم.
گوتیک,وحشت,هدایت,داستان نویسی,انزوا
https://pl.journals.pnu.ac.ir/article_7185.html
https://pl.journals.pnu.ac.ir/article_7185_619993cd47b82cd206aa4d9586dd2db0.pdf
دانشگاه پیام نور
دوفصلنامه مطالعات داستانی
23454520
27833992
6
1
2020
08
22
هویت تهران در بوف کور صادق هدایت بر پایة برخی نشانههای معماری و شهرسازی (10 تا 14 ه. ق)
105
122
FA
کاووس
حسنلی
استاد زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه شیراز
kavooshassanli@gmail.com
سیامک
نادری
باشگاه پژوهشگران جوان و نخبگان دانشگاه آزاد شیراز
siamakn@yahoo.com
10.30473/pl.2020.5190
در بارهی بوف کور صادق هدایت تا کنون نوشتههای گوناگون پدید آمده است. در برخی از این نوشتهها در بارهی زمان رخدادهای این رمان نظراتی ارائه شده و از ناهماهنگی تاریخی در این اثر سخن رفته و گاهی انتقاد شده است. هدایت در پاسخ به یکی از همین انتقادها تاکید کرده که این اثر یک رمان تاریخی نیست. بلکه یک خیالپردازی تاریخیست که در ذهن راوی شکل گرفته است. تأکید هدایت بر دقت و وسواس او در ساختار رمان مانع از آن است که گمان شود، او به عنصر زمان در این اثر بیتوجه بوده است. بهترین راه بازشناسی زمان در این داستان، توجه به نشانههای موجود در متن است. با دقت در اجزا و عناصر ساختمان این اثر میتوان سه بازهی زمانی را برای آن بازشناخت. پیش از این، دو دوره از این دورههای سهگانه در مقالاتی معرفی شده است. در این جستار با تأکید بر نشانههایی از دورهی سوم (دورهی صفویه تا قاجار)، بیست و سه نشانهی «تاریخی ـ فرهنگی» از این دوره، در متن بوف کور بازیابی شده است. وجود عناصری از دورههای مختلف تاریخی در متن بوف کور میتواند دلیلی دیگر بر سفر ذهنی راوی مغموم و حسرتزدهای باشد که بر ویرانههای تاریخی تکه پاره شده نوحهسرایی میکند.
هدایت,بوف کور,زمان در بوف کور,تهران در بوف کور,جغرافیای تاریخی و اجتماعی
https://pl.journals.pnu.ac.ir/article_5190.html
https://pl.journals.pnu.ac.ir/article_5190_7a6a1a1cd683cc194e1bddb0acb95863.pdf
دانشگاه پیام نور
دوفصلنامه مطالعات داستانی
23454520
27833992
6
1
2020
08
22
ریختشناسی رمان «الحرب فی برّ مصر» یوسف القعید بر اساس نظریهی روایتشناسی کلود برمون
123
144
FA
طاهره
حیدری
استادیار گروه زبان و ادبیات عربی دانشگاه شهید بهشتی
t_heydari@sbu.ac.ir
10.30473/pl.2020.5398
مطالعات صورتگرایان و ساختارگرایان علاوه بر ایجاد تحول در بررسی شعر، دانش ادبی روایتشناسی را بوجود آورده و تحلیل ریختشناسانهی روایت را به عنوان رویکردی مهم مطرح کرد. کلود برمون زبانشناس و روایتشناس فرانسوی از برجستهترین نظریهپردازان روایتشناسی ساختارگرا و از جمله افرادی است که برای ارائهی یک الگوی مناسب در زمینهی ریختشناسی داستان، تلاش کردهاند. در این پژوهش،«الحرب فی برّ مصر» اثر یوسفالقعید (از بزرگترین رماننویسان مصر) که فئودالیسم یا نظام ارباب-رعیتی حاکم بر مصر در سالهای 1954م. تا 1973م. دستمایهی خلق آن است، بر اساس نظریهی کلود برمون مورد بررسی قرار گرفته و اثبات میشود که نویسنده پیکرهی داستان را با ذوقی سرشار با انواع توالیها از جمله توالی زنجیرهای و انضمامی و پیوندی خلق کرده است. بر اساس نظریهی مذکور هر توالی دربردارندهی سه کارکرد امکان ، فرایند و پیامد است که این کارکردهای سهگانه کاملا با داستان همخوانی و همسویی دارد. <br />کلیدواژه: الحرب فی برّ مصر، یوسف القعید، ریختشناسی، کلود برمون، توالی و پیرفت
الحرب فی برّ مصر,یوسف القعید,ریختشناسی,کلود برمون,توالی و پیرفت
https://pl.journals.pnu.ac.ir/article_5398.html
https://pl.journals.pnu.ac.ir/article_5398_2070cae590573b2bc5a3e14fea2d7bfb.pdf
دانشگاه پیام نور
دوفصلنامه مطالعات داستانی
23454520
27833992
6
1
2020
08
22
عناصر داستانی موجود در قصههای عامیانه و قابلیت آن برای پویانمایی (با تأکید بر قصّههای مشدی گلین خانم)
145
162
FA
فریبا
شمسی
دانشجوی دکتری گروه زبان و ادبیات فارسی، واحد نجفآباد، دانشگاه آزاد اسلامی، نجفآباد، ایران
fariba.shams49@yahoo.com
محبوبه
خراسانی
دانشیار گروه زبان و ادبیات فارسی، واحد نجفآباد، دانشگاه آزاد اسلامی، نجفآباد، ایران (نویسندة مسؤول)
najafdan@gmail.com
شهرزاد
نیازی
استادیار گروه زبان و ادبیات فارسی، واحد نجفآباد، دانشگاه آزاد اسلامی، نجفآباد، ایران
niazish60@yahoo.com
10.30473/pl.2021.46344.1538
قصههای عامیانه، مملو از ماجراهایی است که ساختار روایی و داستانی مناسبی دارند و بیشتر عناصر دراماتیک و نمایشی مناسب جهت تبدیل به فیلمنامه و ساخت پویانمایی را نیز دارا هستند. در این پژوهش، با روش تحلیل محتوا، عناصر روایی و داستانی موجود در قصّههای عامیانه و متن منتخب یعنی قصّههای مشدی گلین خانم نشان داده شده-است؛ در این قصهها انواع خاصی از شخصیت دیده میشود و عناصری از قبیل کشمکش، گفتوگو، بحران، گره-افکنی، تعلیق و فضاسازیهای فانتزی و خیالی، نمود بارزی دارد و زمینة مناسبی را برای اقتباس فیلمنامه از آن فراهم مینماید؛ علاوه بر آن در مبحثی جادو و فانتزی و ارزش آن برای پویانمایی مطرح شده است. نیز دریافتهایم که عناصر فانتزی در این قصهها فراوان است که باعث استفادة بهتر فیلمنامهنویس از این گونۀ خاص میشود و میتوان با اقتباس از این قصهها که مملو از مایههای فرهنگ کهن ایرانی است، بین پویانمایی و فرهنگ ایرانی ارتباط برقرار نمود.
پویانمایی,قصههای عامیانه,گلین خانم,فانتزی,عناصر دراماتیک
https://pl.journals.pnu.ac.ir/article_7349.html
https://pl.journals.pnu.ac.ir/article_7349_0fd667a3d4f89a6947ce0aa29092db27.pdf
دانشگاه پیام نور
دوفصلنامه مطالعات داستانی
23454520
27833992
6
1
2020
08
22
بررسی موتیفهای پهلوانی در پنج رمان نوجوان اثر محمدرضا یوسفی
163
188
FA
رقیه
زمانپور
دانشجوی دوره دکتری رشته زبان و ادبیات فارسی دانشگاه شهرکرد
dinkart63@gmail.com
سید جمال الدین
مرتضوی
استادیار گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه شهرکرد
baharahang@yahoo.com
10.30473/pl.2020.7188
<span>موتیفها را عناصر،مفاهیم، نامها،نشانهها و ایدههایی میدانند که در اشکال و انواع مختلف، در آثار ادبی و هنری، به عنوان جانمایههای مهم متن حضور دارند و به طور ترجیعی، در محور یک اثر یا آثار متعدد از یک نویسنده بهکار میروند. با بررسی چند اثر از یک نویسنده، ممکن است به موتیفی پی ببریم که به شیوههای مختلف در تمامی آثار او حضور دارند و به نوعی دغدغهی ذهنی نویسنده هستند که او به هر دلیلی، توجه ویژهای نسبت به آن موتیف داشته است. این مقاله، جستاری تحلیلی در چگونگی حضور و کارکرد موتیفهای «پهلوانی» در پنج رمان نوجوان اثر محمدرضا یوسفی است. مباحث نظری این مقاله در درجهی نخست، پیرامون تعریف موتیف و تاریخچهای مختصر از مطالعات مربوط به این عنصر ادبی است و در حوزهی کاربردی، به بررسی و تحلیل نقش اساسی و کارکردی که این موتیف در آثار این نویسنده دارد، میپردازد. بر اساس نتایج به دست آمده، یوسفی به گونهای هدفمند، از این موتیف در تمامی این آثار بهره برده است و توجه به این عناصر به نوعی دغدغهی ذهنی او محسوب میشود. روشی که او اغلب برای نشان دادن اهمیت عناصر پهلوانی به کار گرفته است، به این صورت است که ابتدا هدفی برای شخصیتهای داستان طرح میکند، سپس با کمک گرفتن از عناصر پهلوانی آن هدف را تحقق میبخشد تا بر نقش مهم این عناصر تأکید کند. این پژوهش با تحلیل پنج رمان، کارکرد مثبت و نقش اساسی عناصر پهلوانی در پیشبرد اهداف داستان و باز شدن گرههای داستانی بهوسیلهی آنان را نشان میدهد.</span>
موتیف,عناصر پهلوانی,رمان نوجوان,محمدرضا یوسفی
https://pl.journals.pnu.ac.ir/article_7188.html
https://pl.journals.pnu.ac.ir/article_7188_96ec491396f1dc8323945e8e4fec1615.pdf
دانشگاه پیام نور
دوفصلنامه مطالعات داستانی
23454520
27833992
6
1
2020
08
22
نظامهای گفتمانی در حکایتهای قابوسنامه
189
210
FA
سهیلا
فرهنگی
عضو هیئت علمی/دانشگاه پیام نور
s_farhangi@pnu.ac.ir
معصومه
ابرکار
کارشناس ارشد
masoomeh.abarkar@gmail.com
10.30473/pl.2020.4156
نشانه معنا شناسی یکی از رویکرد های جدید در شناسایی و تحلیل نظام های زبانی به شمار می رود که در تعامل با دیگر رویکرد های پژوهشی می تواند به عنوان رهیافتی میان رشته ای در حوزه های ادبی مورد استفاده قرار گیرد . این پژوهش در پی آن است که با رویکرد نشانه معنا شناختی به توصیف و تبیین نظام های گفتمانیِ موجود در حکایت های قابوس نامه بپردازد و با مقایسة نشانه معناهای موجود در این حکایت ها ، مواضع گفتمانی آن ها را مشخّص و تحلیل کند . پژوهش حاضر نتیجة تحلیل نشانه معناشناختی ده حکایت از کتاب قابوس نامه و بیانگر تنوّع و تعدّد گفتمان ها در این گونه حکایت هاست و نشان می دهد که نظام گفتمانی غالب در این حکایت ها از نوع تجویزی است. همچنین این پژوهش مؤلّفه های گفتمانی هر حکایت و تبدیل نظام های گفتمانی به یکدیگر را نشان می دهد.
نشانهمعناشناسی,نظام گفتمانی,حکایت,قابوسنامه
https://pl.journals.pnu.ac.ir/article_4156.html
https://pl.journals.pnu.ac.ir/article_4156_915123d6b3c7de4415ee7fc3e89d3278.pdf
دانشگاه پیام نور
دوفصلنامه مطالعات داستانی
23454520
27833992
6
1
2020
08
22
بررسی عناصر ایدئولوژیک در رمان «بابایار» اثر محمدرضا یوسفی
211
238
FA
فاطمه
کاسی
استادیار/دانشگاه پیام نور
fateme.casi@gmail.com
سیده مریم
حسینی کیسمی
کانون پرورش فکری کودکان
hthm672@gmail.com
10.30473/pl.2020.7377
ایدئولوژی به دلیل پیوستگی ناگزیر با عقاید و افکار افراد، همیشه در روند تصمیمگیریها و جریانات زندگی مردم نقشی انکار ناپذیر داشته و دارد. نویسندگان آثار ادبی نیز از این امر مستثنی نبوده و بی تردید آنها نیز متأثر از ایدئولوژیهای خود هستند؛ علاوه بر آن گاهی نیز ایدئولوژیهای نظام آموزشی مسلط بر جامعه را تبلیغ میکنند. از این رو، پژوهش حاضر با روش توصیفی- تحلیلی رمان «بابایار» نوشتة محمدرضا یوسفی را از منظر ایدئولوژیهای آشکار و پنهان بر اساس آرای مارکس، آلتوسر، گرامشی بررسی کرده است. در این پژوهش معلوم گردید بیشتر ارزشهای مورد بحث در این آثار عبارتند از راستگویی، فداکاری، دفاع از میهن و ... که در این رمانها به صورت ایدئولوژی آشکار رخ نمودهاند که این مسأله به دغدغة نوسندگان و ساختار آموزشی مسلط بر جامعه برمیگردد. از ایدئولوژیهای پنهان این کتابها نیز میتوان به تلاش نیروهای مسلط یا فرادَست برای حفظ حکومت خود بر جامعۀ فرودست از طریق ساختارهای آموزشی و قهریه اشاره کرد.به هر حال این ایده ها به خوانندگان اجازه می دهد تابه تفسیرتفکرنویسنده بپردازد و با متن درگیر شود.
رمان نوجوان,بابایار,ایدئولوژی,آلتوسر,گرامشی و مارکس
https://pl.journals.pnu.ac.ir/article_7377.html
https://pl.journals.pnu.ac.ir/article_7377_68ecbb7c92693c48858d37395a3fec42.pdf
دانشگاه پیام نور
دوفصلنامه مطالعات داستانی
23454520
27833992
6
1
2020
08
22
تحلیل روایی داستان کوتاه «داشآکل» بر اساس نظامهای گفتمانی کنشی و شوشی گرمس
239
262
FA
اکبر
صیادکوه
استاد زبان و ادبیات فارسی دانشگاه شیراز
ak_sayad@yahoo.com
رضا
نکوئی
دانشجوی دوره دکتری رشته زبان و ادبیات فارسی دانشگاه شیراز
nekoeireza@yahoo.com
10.30473/pl.2018.5892
این مقاله به تحلیل روایی داستان کوتاه «داشآکل» نوشتۀ صادق هدایت بر اساس نظامهای گفتمانی کنشی و شوشی گرمس اختصاص دارد. هدف اصلی این مقاله یافتن سازههای داستانی مورد نظر گرمس برای مقایسهی نظامهای گفتمانی کنشی و شوشی با تکیه بر چگونگی گرهخوردگی و تأثیرگذاری متقابل آنها و بررسی دلایل شکست در عبور از نظام گفتمانی کنشی به نظام گفتمانی شوشی یا همان چرخۀ گفتمانی در این داستان است. در تحلیل روایی این داستان بر اساس نظام گفتمانی کنشی خواننده شاهد حضور داشآکل و کاکارستم به عنوان کنشگرهای بالقوه و بالفعلی است که یکی برای حفظ ابژۀ ارزشی پهلوانی و لوطیصفتی و دیگری برای بدست آوردن همان ابژۀ ارزشی به صورت موازی رابطهای تعاملی از نوع القایی به میدانداری کاکارستم برقرار میکنند تا اینکه از میانۀ داستان با نمایان شدن مرجان به عنوان ابژۀ ارزشی دیگر و با درگیر کردن داشآکل به عشق، کنشهای او را به تأخیر میاندازد. اما در تحلیل روایی داستان بر اساس نظام گفتمانی شوشی درمییابیم که چگونه کنشگر با دریافت ناگهانی میزان زیادی انرژی از طرف ابژۀ ارزشی به شوشگر تبدیل میشود و پس از طی فرایندهای حسیـادراکی و ابعاد دیگر گفتمان دچار وضعیتی جدید میشود که میتوان آن را حرکت به سوی وصال معشوق نامید.
تحلیل روایی,صادق هدایت,«داشآکل»,نظام گفتمانی کنشی,نظام گفتمانی
https://pl.journals.pnu.ac.ir/article_5892.html
https://pl.journals.pnu.ac.ir/article_5892_23e9ca636cee02caf49878ac108845fe.pdf